معرفت شناسی آثار صناعی: جست و جویی در مفهوم فن و هنر (معرفی و خلاصه)
یا رزاق :) - فکر می کنم کتاب ها مثل روزی ادم می
مونن! واسه پیدا کردن بعضی کتابای خوب باید کلی بگردی، از این و اون بپرسی و هی
توی کتابفروشی و ... ورق بزنی! ولی بعضیاشون خودشون میان دنبال ادم! همیشه می گم
بعضی اوقات این کتابا هستن که ادم رو انتخاب می کنن! وسط ترمینال، توی بی ربط
ترین کتابفروشی یا حتی وقتی داری دنبال یه متاب دیگه می گردی خدا اون ها رو
قسمتت می کنه. این دسته ی دوم بیشتر به دل آدم میچسبه! حالا یکی از موارد اخیر
از این دست کتابا رو میخام معرفی و البته ضمنش یه خلاصه از مطالبی که به نظرم
جالب اومدن رو این جا بذارم. :) - ادامه ی مطلب |
Endorsment
کتابی شیرین و دوست داشتنی. در این کتاب مختصر مطالب جالبی میتوان یافت. از مخترعی ایرانی هم عصر داوینچی که اختراعاتش را خراب میکرد تا پیرمرد چینی که چرخ چاه را حقه و کلک به طبیعت می دانست. علت این نگاه شرقی ها به صنعت و تکنولوژی چه بوده؟
کتاب با فصلی در تعریف هنر شروع میشود. این که هنر در ایران با مفهوم معاصر هنر از جنبه های لغوی و مفهومی اساسا فرق دارد. در بخش دوم تاریخ صنعت و فن در آثار مکتوب ایرانی ها جست و جو شده. این بخش شرح تلاش ایرانیان در تاریخ است.
در بخش سوم کتاب نویسنده در جست و جوی نوعی جای پا و بنیان نظری محکم برای برررسی و نقد اثار هنری ایرانیان مسلمان است. بنی اردلان معتقد است که با زیبایی شناسی غرب متکی بر حواس و aesthetics نمیتوان آثار هنری ایرانیان را بررسی کرد.
مطالعه ی کتاب رو به همه توصیه می کنم نثر کتاب ساده پر از اصطلاحات روان و کم تر متداول و زیباست. یکی دو روزه تموم میشه :)
Review + Abstract
یکی از کتابای خوبی که اخیرا خوندم و واقعا ادم رو سر ذوق میاره
نویسنده در بخش اول به تعاریف هنر، art، صنعت و فن و ریشه ی این ها در واژه هایی مثل تخنه و ... می پردازه که به نظرم چه به لحاظ خلاصه بودنش و چه به لحاظ این که جامع هست میتونه منبع جمع و جور و جامعی در باره ی سیر تاریخی تحول مفاهیم این ها باشه.
هنر در زبان سانسکریت هو+نره بوده به معنی نیک+مردی با دنبال کردن معنا و منظور نویسنده ها و شاعران مختلف ایرانی و بعدا ایرانی های مسلمان در طول تاریخ نویسنده نشون میده که:
- هنرمند از نظر ایرانی ها یعنی:"شخصی است صاحب توانایی و مهارت که با ابداع اثر هنری سعی در تقرب حاصل نمودن به معبود خود دارد و طی این مراتب است که صاحب فضیلت و نیک مردی و فتوت می شود." (بنی اردلان، ص 20) یعنی هنر از نگاه قدمای ایرانی بیشتر بر توانایی، فضیلت، نیک مردی خوبی و قابلیت مبتنی بوده.
- کلمه ی آرت art ریشه ی هندواروپایی داره و در اوستا (اگر اشتباه نکنم) به معنای اتصال دادن، وصل کردن ]به خداوند[ و سامان دادن بوده. نویسنده این کلمه و معادل هاش رو در زبان لاتین هم پی میگیره. این مفهوم از آرت با مفهوم هنر در نزد ما نزدیکی زیادی داره. منتهی همونطور که نویسنده میگه تلقی ای که بعد از قرن هجدهم از کلمه ی آرت بوجود اومده چیز دیگه ای هست.
- Art جدید تقریبا مساوی کلمه ی تخنه techne در زبان یونانی های باستان هست. چیزی که هیدگر از ان به تلقی آتنی از هنر نام می برد. (ص 39) تخنه به معنی دانست و معرفت ناظر بر چگونگی ساخت همراه ابداع poesis میباشد. با این مفهوم، تعریف امروزی از هنرمند این گونه است: "هنرمند در واقع به قوه ی خیال صور مختلف را شهود میکند و قوه ی خیال وی از صورت انفعالی به ساخت فاعلی مبدل می شود یعنی هر آنچه را تخیل می کند در عالم صورت تحقق می بخشد - پدید آوردن = poesis ابداع در نظر ارسطو […] این جایی کردن آن جایی […] هنر تحقق حقیقتی است که در مرتبه ی حس نازل می شود." در قرن هجدهم هنر کاربردی technic و هنر ظریف (زیبا) art از هم جدا و art "نمایش احوالت درونی هنرمند و بروز انعکاس های حیات اجتماعی در دست آوردهای شخصی" هنرمند شد.
- : "قدمای صاحب نظر و صاحبان معرفت در سرزمین ما همین معنای هنر (در مفهوم تخنه) را به صنعت و فن ترجمان می شدند و از آن به "هنر" نام نمیبردند." (ص 40) یعنی ایرانی ها سابقا مثلا به هنر موسیقی فن یا صنعت موسیقی، به هنر معماری فن یا صنعت معماری و ... می گفتن. و هنر بیشتر به منش، فضایل و سیر و سلوک برای رسیدن به معبود تعبیر می شده (؟!)
- در ص 20 و 21 کتاب تفاوت ها و نتایج حاصل از این دو نگرش به هنر مشخص می شود. "ایرانی از دیرباز در ماده یک عنصر پیام مینوی می دید. […] عوالمی که هنرور ایرانی با آن سر و کار داشت از چنان تقدسی برخوردار بود که مواجهه با آن می بایست در عین صداقت و پاکدلی و تنزه صورت گیرد. صنعت ورزی در کار، صِرفِ صنعت، دیوار حایلی بنی صدق و صداقت او و معنویت پنهان در ماده پیش می آورد. " (ص 20) ... ""سرسپردگی او برای کسب مهارت فنی، در همان حال که او را نسبت به قواعد فنونش متعهد و ملزم می کرد، او رانسبت به ارزش نهادن فزون از حد به آن نیز برحذر می داشت." (ص 20) در نقطه ی مقابل هنرمند یونانی (یا به تعبیر قدمای ایرانی صنعت کار یونانی) قرار دارد که با تسلط بر ماده و رفتار آن سعی داشت تا تاثیرگذاری ستودنی ای بر مخاطب خود داشته باشد. ""معنی هنر (تخنه) در یونانی فریب و نیرنگ نیز می بود. در فرهنگ یونانی این فریب، ]که حاصل تسلط ب ماده و فنون آن توسط هنرمند صنعت گر یونانی بود[ ستودنی و برای تاثیرگذاری بر مخاطب لازم تلقی می شد." (ص 21)
- مطالبی که در این فصل در باره ی نحوه ی ارتباط و برخورد یونانی و ایرانی با ماده شده بی نهایت جالب و ارزشمند بود که چون خودم هنوز نتونستم به جمع بندی خوبی در موردش برسم این جا نذاشتم.
در بخش دوم کتاب سعی شده تاریخ صنعت و فن را در نوشته ها و آثار مکتوب ایرانی ها یافت. در این بخش از زمان قبل اسلام تا همین اواخر قاجار و پهلوی سیر کوتاهی از تلاش ها و نگرش ایرانی ها به موضوع فن و صنعت گزارش شده. از چیزهای جالبی که ازین بخش یادم مانده مثلا مخترع ایرانی ای هم عصر داوینچی هست به نام حافظ اصفهانی و ...
در بخش سوم کتاب نویسنده در جست و جوی نوعی جای پا و بنیان نظری محکم برای برررسی و نقد اثار هنری ایرانیان مسلمان است. بنی اردلان معتقد است که با زیبایی شناسی غرب متکی بر حواس و aesthetics نمیتوان آثار هنری ایرانیان را بررسی کرد.
- "اندیشه ورزان جهان اسلام را در حوزه ی حکمت به چهار دسته تقسیم کرد: فلاسفه ی مشایی، متکلمین متشرع، عرفای صوفی و حکمای اشراقی" بعد از این به تشریح تفاوت نگرش این چهار گروه پرداخته و موضوع علم حضوری و حصولی را پیش می کشد. یکی از راه تزکیه و شهود علم به معبود پیدا می کند و دیگری از راه عقل و استدلال و .... هنرمند در این میان راه تزکیه و شهود را پیش می گیرد . (ص 97)
- الف: اثر هنری هم ریاضت و راه سیر و سلوک و مایه ی تزکیه ی هنرمند است
ب: و هم آیینه ی نمایش نتیجه ی راه و مرتبه ی هنرمند در این سیر و سلوک
ج: "اثر صناعی او، هم هنرور را در رسیدن به این هدف کمک می کند و هم مخاطبانش را در سیر و سلوک او شریک می نماید." (ص 101)
- اردلان در قسمت های پایانی همین فصل روی نگارگری تمرکز می کند و با تکیه بر آرای سهروردی درباره ی شهود، عالم خیال، حسن و احسان و ... بنیان های نظری مناسب خود را برای تحلیل این آثار پیدا می کند. "بیان شهود منزلتی است بین مشهود و معقول" (ص 104) نگارگری وضعیتی چنین دارد. از ص 105 تا 108 به مفهوم عالم خیال از نظر سهروردی پرداخته.
- زیبایی شناسی غرب در تحلیل اثار هنری ایرانی ناکارآمد است. " این زیبایی شناسی (aesthetics) برآمده از پای بندی به نمود، یعنی عالم کثیر یا خلق، و نمایش عینی آن است. حال آنکه هنرور اسلامی-ایرانی، پای بند به نمایش عینی بود، یعنی جلوات حق است و از این رو به تناسبات دقیق ریاضی پای بند نیست. هرچند این دو قطب واگرا در تلاش تاریخی خود، به همگرایی می رسند و به هم نزدیک می شوند." (ص 115)
مطالبی که در این یاددشات کوتاه ردیف کردم بعضا فقط مطالبی بود که بخصوص در رابطه با پایان نامه ی خودم به چشمم مهم تر و جالب تر آمده، بخصوص بخش سوم مطالب ارزشمندی در باره ی شیوه های بازنمایی در نگارگری داشت که از اون ها در این یادداشت گذشتم :) در هر صورت مطالعه ی کتاب رو به همه توصیه می کنم نثر کتاب ساده پر از اصطلاحات روان و کم تر متداول و زیباست. یکی دو روزه تموم میشه :)