گنجه

نمایه ی کتاب های هنر و معماری

گنجه

نمایه ی کتاب های هنر و معماری

گنجه

همه ما میدونیم که بازار کتاب بخصوص هنر و معماری حسابی داغه! اما گاهی برای خرید یا خوندن یه کتاب دچار تردید و دو دلی میشیم! گنجه جایی برای معرفی، نقد، و گاهی خلاصه کتاب های هنر و معماری است.

جمعی از دانشجویان ارشد،دکتری تهران مدرس و بهشتی

آخرین نظرات

با توجه به سال انتشار کتاب و سیستم هایی که هنوز هم در ایران به عنوان سیستم های نوین مطرح هستند به نظرم تلاش نویسنده قابل ستودن هست چه این که اطلاعاتی هم که از سیستم ها در کتاب هست واقعا مفید و مختصر هست .

از اطلاعات و مزایای کتاب این که برای هر سیستم ساختمانی علاوه بر جزئیات مسایل فنی و محسابات سرانگشتی فهرستی از قابلیت ها و محدودیت ها موارد استفاده و هم چنین ارزیابی اون از جهت زیبایی شناسی و معماری هست.

فصل اخر کتاب (اگر اشتباه نکنم) در مورد معیارهای ارزیابی همه جانبه این سیستم هاست . که آن هم به طور یکی از فصل های خوب کتاب است.

به نظرم این کتاب، از آن کتاب هایی است که در کتابخانه ی هر معمار، یا دفتر طراحی ای باید باشد. :)


فناوری های نوین ساختمانی گلابچی مظاهریان

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۱۷:۰۵
حسینی

کتاب تحلیلی بر معماری معاصر ایران؛ حمیدرضا انصاری


مروری بر کتاب

کتاب از 4 گفتار تشکیل شده است. معماری دوره قاجار (آشنایی تا شیفتگی)، پهلوی اول (شیفتگی تا الگوبرداری حکومتی)، پهلوی دوم (الگوبرداری حکومتی تا غربی شدن جامعه) و در نهایت معماری دوره انقلاب اسلامی (از بازگشت به اصول تا مساله جهانی شدن). نویسنده هم چنین با سخن آخر کتاب را به پایان می رساند.

کتاب پر است از تحلیل های تاریخی، گزارش تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تاثیر و تاثر این ها بر (و از) معماری و شهرسازی ایران. عوامل متعدد و جذابی چون:

 

مسافرت شاهان قاجاری به غرب / فرستادن دانشجویان ایرانی به اروپا / تاسیس دارالفنون / افزایش در آمدهای نفتی در دهه 40 / مدرنیزاسیون حکومتی رضاخان / سیاست های شوروی و آمریکا در جنگ سرد و تاثیر آن بر ایران / اصلاحات ارضی / تشکیل سازمان برنامه و برنامه توسعه پنج ساله اول ایران / شکل گیری انجمن آثار ملی / مهاجرت اغنیا به شمال تهران و تقسیم فضایی تهران به بالا و پایین / اصلاحات ارضی و تاسیس قطب های کشاورزی، حذف روستاها / آغاز پدیده تجاری شدن مسکن، بساز بفروشی از دهه 40 / تاثیر جریانات جهانی (نقد های دهه 60 و 70 میلادی بر معماری مدرن) / توجه به مساله ی حرفه در معماری / کنگره ها، مسابقات و نقش دولت ها / انقلاب، جنگ، دوران سازندگی / انقلاب فرهنگی و تدوین محتوای درسی معماری / تاثیر نشریات و کنگره ها / شهرهای جدید / و ...

 

کتاب به طور مشخص تاریخ معماری معاصر ایران را ذیل مدرنیزاسیون وجدال میان سنت و مدرنیته صورت بندی می کند.

«سرگذشت یکصد سال اخیر، حکایت این جذابیت ]مدرنیته[ از یک سو و دلواپسی از دست دادن فرهنگی چند هزارساله از سوی دیگر است.» ص13 گویی «درچنین موقعیتی، مساله ما ایرانیان رسیدن به نوعی تعادل روحی و فرهنگی میان هویت تاریخی مان و ارزش ها و ساختارهای جهان جدید است.» (میرسپاسی به نقل از همین کتاب).

نویسنده با اشاره به مشکلات ناشی از مدرنیته در غرب، و البته تبعات کاربست روش های آن در کشورهای خاورمیانه چنین می نویسد:

«]کتاب[ سعی دارد تا معماری معاصر ایران را از منظر شیوه مواجهه با معماری مغرب زمین مورد واکاوی و دقت قرار دهد ... حکایت معماری این سرزمین، حکایت شیوه مواجهه این دو فرهنگ است، فرهنگی ایرانی و شرقی، و فرهنگ مغرب زمین، و حکایت اندیشه هایی است که به سیاحت غرب رفته، گاه آن را چشم و گوش بسته پذیرفته و گاه به گونه ای جزم اندیشانه به مقابله با آن بر می خیزند، و گاهی نیز در میان این دو سر طیف به دنبال آشتی دادن بر می آیند، آشتی دادنی که جای تامل دارد.»


 کتاب تحلیلی بر معماری معاصر ایران؛ حمیدرضا انصاری


نقد کتاب

کتاب کوتاه و مختصر است. برخلاف اغلب کتاب هایی که این روزها در "بازار" کتاب های معماری و شهرسازی چاپ میشوند، تالیفی مختصر و هدفمند است و نه صرفا یک جمع آوری از سایر کتاب ها. این کتاب خودآگاهی تاریخی بسیار مناسبی در فهم آنچه بر معماری ایران (از قاجار به این سو تا دهه 70 شمسی) گذشته، ارایه میدهد. در گفتارهای اول تا سوم از منابع مناسبی در فهم شرایط تاریخی اجتماعی سیاسی دوران قاجار و پهلوی استفاده شده. 1 اما در گفتار چهارم، جای خالی تحلیل بسیاری از رویداد های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دهه های بعد از انقلاب  احساس میشود. تحولاتی چون سیاست های دوران سازندگی، تحولات اجتماعی دهه هفتاد، گفتمان عدالت دولت نهم دهم و ... در واقع گفتار چهارم ازین نظر تُنُک تر شده و بیشتر بر خود معماری متمرکز شده و تحولات مربوط به معماری به خوبی شرح داده شده است.

اما مهم ترین ایرادی که می توان به کتاب گرفت عدم شناسایی و تبیین جریان ها و تلاش های دهه 80 به بعد معماری معاصر ایران است. متاسفانه نویسنده کتاب را درست همان جایی تمام میکند، که نیاز به تبیین بیشتر بود. و حتی بدتر این که گویی این میدان وسیع تجربه گرایی را به رسمیت نشناخته و به یک چوب می راند.

 

«در بیشتر مسابقات، این دسته از معماران جویای نام، شرکت جسته و برنده می شوند. آثار جهانی، توسط این دسته از معماران بازخوانی شده و در طیفی از تقلید صرف تا گرته برداری بروز می یابند. تنوع آثار معماری به حدی می رسد که شاهد نوعی سردرگمی در معماری ایران هستیم و شاید به راحتی نتوان نحله ها و گرایش های مشخصی را تشخیص داد. بدین سان معماری نوینی پا به عرصه وجود می گذارد که دیگر نه انیجایی است و نه آنجایی، بلکه گاه در پی در یافتن جایگاهی جهانی، خود را به تکاپو می اندازد و گاهی دیگر در پس ثروت تازه کسب شده توسط برخی کارفرمایان در تلاش برای نشان دادن آن ثروت، از هر مصالح نوین و یا طرح های ارایه شده در هر مجله جدید بهره میگیرد.» ص 123

 

علیرغم همه ی محاسن کتاب، میتوان سه ایراد بر آن وارد کرد.

  • پایگانی بودن منظر نویسنده و وفاداری آن به صورت بندی های مختلف پهلوی دوم
  • عدم شناسایی و تبیین آثار بعد از دهه 80
  • سست بودن گفتار آخر و مبهم بودن نظر نویسنده

 

دو ایراد اول به نوعی به هم وابسته و علت و معلول یکدیگرند. هر چند کتاب را نمیتوان یک کتاب توصیفی صرف در مورد تاریخ معماری ایران دانست. اما به نظر میرسد چندان که باید املا و انشای محکمی ندارد (سست بودن گفتار آخر). یکی از انتظاراتی که از کتاب داشتم و برآورده نشد. ارایه ی چهارچوب مفهومی ای برای فهم معماری معاصر متاخر ایران بود (آثار بعد از دهه هشتاد) متاسفانه نویسنده در مقابل آنچه هنوز صورت بندی نشده (شاید وظیفه ی اصلی یک منتقد یا تحلیلگر) عقب نشینی کرده است.


بازگشت معماران ایرانی که خارج از کشور تحصیل یا کار کرده اند (گاهی در دفاتر معمارانی مثل حدید و ...) در پی رکود اقتصادی اخیر غرب و بحران بازار مسکن، تاثیر اینترنت و آشنایی بی واسطه (و بدون تفسیرهای استاد) دانشجویان با معماری معاصر غرب، تبعات گسترش مدارس معماری، نقش برخی جوایز چون جایزه آقاخان، جایزه میرمیران و معمار در جهت دهی به آثار معماری و ...  همگی از جمله موضوعاتی بودند که می توانست در ادامه به آن ها پرداخته شود. شاید هم نیاز باشد اندکی زمان بگذرد و با فاصله گرفتن از شرایطی که اکنون در آنیم به قضاوت بنشینیم. اما این قطعا خوب نیست که خواننده گمان کند که نویسنده بیش از این که چهارچوبی برای معماری معاصر متاخر ایران درست کند، به همان دوگانه ی سنت-مدرنیته پایبند است. هر چند ممکن است این چهارچوب قدیمی سنت-مدرنیته بتواند بخوبی از توصیف و تفسیر دوره ی قاجار و پهلوی برآید. اما کارایی آن در توضیح آثار و جریان های اخیر محل تردید است. 2

 

به همین ترتیب سوالاتی برای خواننده ایجاد میشود که آیا منظور نویسنده از «نوعی سردرگمی در معماری ایران» دعوت به بازگشت و تفکر در چارچوب سنت-مدرنیته است؟ آیا جمله ی زیر شاهدی بر این دعوت است؟

«بررسی معماری معاصر ایران در این مقدمه، حکایت از مسیری صعب و دشوار می نماید که معماری را بر آن می دارد تا در میانه سنت و مدرنیسم راهی برای خود پیدا کند. با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی هر دوره، معماری معاصر به یکیی از این دو سو گرایش یافته و گاه حیران و سرگردان از انتخاب وا می ماند.»

 

در سخن آخر، اما ما با دعوتی دیگر روبرو هستیم. «لزوم تامل در هویت جدید، استقبال (و نه پذیرش) از اندیشه های مختلف، ساختن معماری ای با اصالت، که محصولی متناسب با وضعیت کنونی مان در جهان باشد. عدم ترس از دست دادن هویت تاریخی، عدم هراس از عقب ماندگی و ...، توجه به ارتباط میان معماری و سبک زندگی و ...»

به این ترتیب، نویسنده در گفتار پایانی سوالاتی از این دست طرح می کند، با نگاهی به ارجاعات جسته گریخته، 3 دعوت به آموختن از فقه و اجتهاد شیعی و برخی کلیدواژه ها چون رشد به جای توسعه بعید به نظر می رسد نویسنده خود نظری نداشته باشد. و به همین دلیل آن سوالات کمی تصنعی به نظر می رسد. همانطور که نوع برخورد نویسنده با معماری دهه 80 با جمله ی زیر قابل جمع نیست:

«باید سخن هر اثری که چیزی برای گفتن دارد را بشنویم؛ این بردباری در مقابل دیگران و استقبال از شنیدن سخنان مختلف، ما را به آنجا می رساند که بتوانیم خود را بشناسیم و معماری شایسته ای بر پا سازیم ...» ص 131

 

شاید کتاب باید با یک دعوت اساسی تر پایان می یافت. شاید چیزی شبیه به دعوت به مساله و رسالت اساسی معماری، که اتفاقا از همین منظر و به قلم نویسنده ای نزدیک به همین نگرش، در کتابی مثل پارادایم های طراحی معماری، مطرح شده است.

 


پانوشت ها:

  1. مثل کتاب ایران بین دو انقلاب: در آمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران از آبراهامیان که یک کتاب تحلیلی تحقیقی بسیار خوب با ارجاعات و دسترسی به منابع دست اول فراوان است. یا مقالات دیگری که در این بخش ها استفاده شده است.
  2.  از سنت-مدرنیته باید پرسید. آیا نزدیک شدن آثار دیبا به معماری سنتی را نباید معماری مدرنی دانست که تنها به شرایط زمینه ای توجه کرده؟ یا گذشته را منبع الهام (بازهم  به نحوی تفکر مدرن طراحی) قرار داده؟ چارچوب سنت-بدعت نیز شاید تنها کمی بهتر از سنت-مدرنیته باشد.
  3. میرباقری
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۵ ، ۰۱:۱۷
حسینی

نویسنده در این کتاب در پی شرح دیالکتیک تنهایی و وصل در طول زندگی انسان و عرصه های مختلف اجتماعی و ... است. در طول کتاب موضوعاتی هم چون زبان، عشق، ظهور و پیدایش اسطوره، دین های ابتدایی، زمان و ... ذیل همین مفهوم تنهایی و وصل تفسیر می شوند.

 

دیالکتیک تنهایی، اوکتاویو پاز


در مورد عشق، نویسنده آن را با انتخاب آزاد وابسته می داند. به همین جهت است که گویا ماندن بر سر انتخاب ها و ازدواج و وفاداری در نگاه وی با عشق منافات دارند. (یا حداقل بی ربط اند)

چنین نگاهی به عشق، بسیار به تجربه ی غرب و بخصوص قرون هجده و نوزدهم وابسته است. اغلب متفکران و تاریخ دانان نهاد ازدواج (در غرب) را در این دوران متاثر از نظام های طبقاتی و قرارداد های اجتماعی سفت و سخت می دانند. با چنین گذشته ای نباید دور از اتنظار باشد که مثلا کسی مانند گیدنز تاریخ عشق را حرکت از عشق شهوانی به عشق رمانتیک و سپس به عشقی سیال، بی تعهد، آزاد و موقتی بداند. در مقابل این نگرش ها، دیگرانی هم هستند که چنین تلقی ای از عشق را متاثر از جامعه ی مصرفی و محصول سرمایه داری می دانند. و در نقد آن می کوشند. یکی از مدل های خوب برای تبیین عشق را میتوان در کار استرنبرگ دید جایی که عشق ترکیبی از شهوت، تعهد و صمیمیت (تفاهم) است.

با این مقدمه کوتاه به بررسی تعبیر نویسنده از عشق در این کتاب می پردازیم، پیوند میان عشق و انتخاب آزاد، تضاد آن با ازدواج و ... بخصوص  با فرهنگ و تلقی ما از عشق غریب می نماید.

پیشگفتار مترجمان به فهم این تضاد کمک میکند. چنان که نوشته اند، نویسنده در بستر یک جامعه ی به شدت طبقاتی زندگی می کند. جایی که قراردادهای اجتماعی و اخلاقی در تضاد با فطریات انسانی، به تضادهای درونی و ریا و دروغ گویی در افراد جامعه منجر شده. قوانین اخلاقی ای زنان و مردان متفاوت است و همه چیز موجب از خودبیگانگی انسان می شود. ازدواج تنها در چارچوب طبقات اجتماعی و به شکلی قراردادی تحت قوانین سخت اخلاقی انجام میگیرد. «زندگی اجتماعی هرگونه امکان وصلت عاشقانه حقیقی را از میان می برد.» ص26 در چنین جامعه ای:

«عشق برای آن که محقق شود باید قانین دنیای ما را زیر پا بگذارد. عشق رسوا و خلاف قاعده است؛ جرمی است که دو ستاره با خارج شدن از مدار مقررشان و به هم پیوستن در میان فضا مرتکب می شوند. مفهوم رمانتیک عشق که متضمن گسستن و گریختن و فاجعه است یگانه مفهومی از عشق است که امروز ما می شناسیم چون همه چیز در جامعه ما مانع از آن است که عشق انتخابی آزاد شود.»

پس به نظر می رسد، همانطور که قیاس شرایط جامعه ی طبقاتی مکزیک، شرایط گنگ سیاسی آن و هم چنین سنت ها و عرف های مهاجران اسپانیایی آن در آن زمان با شرایط جامعه ی ما قیاس ناروایی است. به همان نسبت نیز، فهم نیوسنده از عشق کمکی به توضیح تجربه ی ما از عشق نمیکند.

 

مطالب دیگر کتاب گرچه بی سابقه و نو نیستند (که میتوان در منابع دیگر آن ها را جست) اما همین کنارهم قرار دادن آن ها ذیل تنهایی جالب می نماید.

مثلا در همان صفحاتی که به عشق پرداخت شده، از سیمین دوبوار نقل شده که چگونه در همین واقعه ی عشق نیز (که نویسنده آن را منجی میدانست) حقیقت عشق کاری عقیم و معدوم می نماید. چه این که:

«زن بت است، الهه است، مادر است جادوگر است، پری است اما هرگز خودش نیست. بنابراین روابط عشقی ما از همان آغاز تباه شده است، از ریشه مسموم است. شبحی میان ما حایل می شود و این شبح تصویر اوست؛ تصویری که ما از او پرداخته ایم و و خود را بدان آراسته است.» - ص 13

نویسنده دلخور از همه ی آن محدودیت های عرفی، ستنی و اجتماعی مکزیک چاره را در شکستن همه ی این تصاویر میداند. چنان که با دعوت زن می نویسد:

«عشق زن را به کلی دگرگون می کند. اگر جرئت کند عشق بورزد، اگر جرئت کند خودش باشد، باید تصویری را که دنیا او را در آن محبوس کرده نابود کند.» - ص 16

حتی از همین دعوت اخیر هم باید پرسید واقعا زن یا حتی خود مرد، خارج از تصویری که جامعه، تاریخ و ... از او ساخته اند چیست؟ در حال حاضر فکر میکنم چنین دعوتی معدوم باشد.

پرسش هایی ازین قبیل ممکن است ابعاد جدی تر و ماهوی تری نیز به خود بگیرند. آیا وجود فی نفسه و باقوله چیزی جز موجودیت های بالفعل خود که در طول تاریخ فعلیت یافته در خود دارد؟

 

طرح پیدایش داستان ظهور ادیان در جوامع ابتدایی پس از فروپاشی جامعه مبتنی بر اسطوره نیز از دیگر مطالبی است که نویسنده بدون ارجاع مستقیم از دیگر منابع وام گرفته. این طرح و داستان نیز با آنچه ا از ادیان الهی بخصوص ادیان ابراهیمی می شناسیم مغایرت دارد. هرچند ممکن است شباهت هایی مثلا میان مرکزیت کعبه در عالم و ... با سایر این ادیان ابتدایی وجود داشته باشد. به نظر میرسد طرح این این داستان در مورد ادیان ابتدایی درست باشد اما تعمیم آن به ادیان ابراهیمی نیاز به اثبات و بحث بیشتری دارد و در بدو امر نادرست می نماید.

 

از بین مباحث متعددی که در طول کتاب جسته گریخته به آن ها اشاره شده تا دیالکتیک تنهایی در طول زندگی انسان شرح داده شود. دو موضوع دیگر در کنار عشق و ادیان، جالب تر جلوه می کنند. یکی موضوع زبان و دیگری زمان. تحول تجربه ی دوری زمان  به زمانی کمیت پذیر، و ...

دیالکتیک تنهایی اینجا مطالب درخشان تر و خواندنی تری دارد که در این یادداشت کوتاه مجال پرداختن به آن ها نیست.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۵ ، ۱۷:۴۳
حسینی

حتما برای شما هم پیش اومده که بخواین به عنوان هدیه به کسی کتاب بدین! بعضی کتاب های در عین  سادگی، کوتاه و مختصر بودن دنیای جدیدی به روی خواننده باز می کنند ... این هفت کتاب رو بارها به دوستان، سال پایینی ها و شاگردانم هدیه کردم. شما هم اگر کتابی به خاطر دارین بفرمایین ...

 


کتاب ده حکایت معماری مهرداد قیومی بیدهندیکتاب تنها دویدن نادر خلیلیکتاب چشمان پوست معماری و ادراکات حسی پالاسماکتاب نقش فضا در معماری ایران حائری مازندرانیمعماری و راز جاودانگی کریستوفر الکساندرکتاب معماری اندیشی زومتور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۵ ، ۲۳:۱۸
حسینی

شاید بهترین کتاب شعری که تا به حال خواندم :) با این همه هرچند از غزل هاش لذت میبرم اما وقتی پای شعر نو میرسد کمتر جلب توجه می کند از ان جایی که من کمتر شعر نو خواندم نمیدانم بهمنی در این سبک کم توان تر است یا من از شعر نو لذت نمیبرم.

یک نکته و شاید ضعف دیگر که در کتاب میبینم این بود که اهنگ و نوای برخی غزل ها تکراری است که فکر نمیکنم صرفا به وزن برگردد بلکه نوعی ژانر یا حتی گاهی قافیه ها و کلمات مشابه در کار است

-----------------------

 

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم

حتی اگر به دیده رویا ببینیم

 

من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست

بر این گمان مباش که زیبا ببینم

 

شاعر شنیدنی ست ولی میل توست

آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم

 

این واژه ها صراحت تنهایی من اند

با این همه مخواه که تنها ببینیم

 

مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی

بی خویش در سماع غزل ها ببینیم

 

یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم

در خود که ناگزیری دریا ببینیم

 

شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست

اما تو با چراغ بیا تا ببینیم



گزینه اشعار محمد علی بهمنی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۹:۴۲
حسینی