دیالکتیک تنهایی، اوکتاویوپاز
نویسنده در این کتاب در پی شرح دیالکتیک تنهایی و وصل در طول زندگی انسان و عرصه های مختلف اجتماعی و ... است. در طول کتاب موضوعاتی هم چون زبان، عشق، ظهور و پیدایش اسطوره، دین های ابتدایی، زمان و ... ذیل همین مفهوم تنهایی و وصل تفسیر می شوند.
در مورد عشق، نویسنده آن را با انتخاب آزاد وابسته می داند. به همین جهت است که گویا ماندن بر سر انتخاب ها و ازدواج و وفاداری در نگاه وی با عشق منافات دارند. (یا حداقل بی ربط اند)
چنین نگاهی به عشق، بسیار به تجربه ی غرب و بخصوص قرون هجده و نوزدهم وابسته است. اغلب متفکران و تاریخ دانان نهاد ازدواج (در غرب) را در این دوران متاثر از نظام های طبقاتی و قرارداد های اجتماعی سفت و سخت می دانند. با چنین گذشته ای نباید دور از اتنظار باشد که مثلا کسی مانند گیدنز تاریخ عشق را حرکت از عشق شهوانی به عشق رمانتیک و سپس به عشقی سیال، بی تعهد، آزاد و موقتی بداند. در مقابل این نگرش ها، دیگرانی هم هستند که چنین تلقی ای از عشق را متاثر از جامعه ی مصرفی و محصول سرمایه داری می دانند. و در نقد آن می کوشند. یکی از مدل های خوب برای تبیین عشق را میتوان در کار استرنبرگ دید جایی که عشق ترکیبی از شهوت، تعهد و صمیمیت (تفاهم) است.
با این مقدمه کوتاه به بررسی تعبیر نویسنده از عشق در این کتاب می پردازیم، پیوند میان عشق و انتخاب آزاد، تضاد آن با ازدواج و ... بخصوص با فرهنگ و تلقی ما از عشق غریب می نماید.
پیشگفتار مترجمان به فهم این تضاد کمک میکند. چنان که نوشته اند، نویسنده در بستر یک جامعه ی به شدت طبقاتی زندگی می کند. جایی که قراردادهای اجتماعی و اخلاقی در تضاد با فطریات انسانی، به تضادهای درونی و ریا و دروغ گویی در افراد جامعه منجر شده. قوانین اخلاقی ای زنان و مردان متفاوت است و همه چیز موجب از خودبیگانگی انسان می شود. ازدواج تنها در چارچوب طبقات اجتماعی و به شکلی قراردادی تحت قوانین سخت اخلاقی انجام میگیرد. «زندگی اجتماعی هرگونه امکان وصلت عاشقانه حقیقی را از میان می برد.» ص26 در چنین جامعه ای:
«عشق برای آن که محقق شود باید قانین دنیای ما را زیر پا بگذارد. عشق رسوا و خلاف قاعده است؛ جرمی است که دو ستاره با خارج شدن از مدار مقررشان و به هم پیوستن در میان فضا مرتکب می شوند. مفهوم رمانتیک عشق که متضمن گسستن و گریختن و فاجعه است یگانه مفهومی از عشق است که امروز ما می شناسیم چون همه چیز در جامعه ما مانع از آن است که عشق انتخابی آزاد شود.»
پس به نظر می رسد، همانطور که قیاس شرایط جامعه ی طبقاتی مکزیک، شرایط گنگ سیاسی آن و هم چنین سنت ها و عرف های مهاجران اسپانیایی آن در آن زمان با شرایط جامعه ی ما قیاس ناروایی است. به همان نسبت نیز، فهم نیوسنده از عشق کمکی به توضیح تجربه ی ما از عشق نمیکند.
مطالب دیگر کتاب گرچه بی سابقه و نو نیستند (که میتوان در منابع دیگر آن ها را جست) اما همین کنارهم قرار دادن آن ها ذیل تنهایی جالب می نماید.
مثلا در همان صفحاتی که به عشق پرداخت شده، از سیمین دوبوار نقل شده که چگونه در همین واقعه ی عشق نیز (که نویسنده آن را منجی میدانست) حقیقت عشق کاری عقیم و معدوم می نماید. چه این که:
«زن بت است، الهه است، مادر است جادوگر است، پری است اما هرگز خودش نیست. بنابراین روابط عشقی ما از همان آغاز تباه شده است، از ریشه مسموم است. شبحی میان ما حایل می شود و این شبح تصویر اوست؛ تصویری که ما از او پرداخته ایم و و خود را بدان آراسته است.» - ص 13
نویسنده دلخور از همه ی آن محدودیت های عرفی، ستنی و اجتماعی مکزیک چاره را در شکستن همه ی این تصاویر میداند. چنان که با دعوت زن می نویسد:
«عشق زن را به کلی دگرگون می کند. اگر جرئت کند عشق بورزد، اگر جرئت کند خودش باشد، باید تصویری را که دنیا او را در آن محبوس کرده نابود کند.» - ص 16
حتی از همین دعوت اخیر هم باید پرسید واقعا زن یا حتی خود مرد، خارج از تصویری که جامعه، تاریخ و ... از او ساخته اند چیست؟ در حال حاضر فکر میکنم چنین دعوتی معدوم باشد.
پرسش هایی ازین قبیل ممکن است ابعاد جدی تر و ماهوی تری نیز به خود بگیرند. آیا وجود فی نفسه و باقوله چیزی جز موجودیت های بالفعل خود که در طول تاریخ فعلیت یافته در خود دارد؟
طرح پیدایش داستان ظهور ادیان در جوامع ابتدایی پس از فروپاشی جامعه مبتنی بر اسطوره نیز از دیگر مطالبی است که نویسنده بدون ارجاع مستقیم از دیگر منابع وام گرفته. این طرح و داستان نیز با آنچه ا از ادیان الهی بخصوص ادیان ابراهیمی می شناسیم مغایرت دارد. هرچند ممکن است شباهت هایی مثلا میان مرکزیت کعبه در عالم و ... با سایر این ادیان ابتدایی وجود داشته باشد. به نظر میرسد طرح این این داستان در مورد ادیان ابتدایی درست باشد اما تعمیم آن به ادیان ابراهیمی نیاز به اثبات و بحث بیشتری دارد و در بدو امر نادرست می نماید.
از بین مباحث متعددی که در طول کتاب جسته گریخته به آن ها اشاره شده تا دیالکتیک تنهایی در طول زندگی انسان شرح داده شود. دو موضوع دیگر در کنار عشق و ادیان، جالب تر جلوه می کنند. یکی موضوع زبان و دیگری زمان. تحول تجربه ی دوری زمان به زمانی کمیت پذیر، و ...
دیالکتیک تنهایی اینجا مطالب درخشان تر و خواندنی تری دارد که در این یادداشت کوتاه مجال پرداختن به آن ها نیست.