معرفی و خلاصه کتاب زبان باز، داریوش آشوری
به نام خدا
ن والقلم و ما یسطرون
سلام دوستان، یه چند وقت پیش مثلا حدود 16 بهمن که یکی از دوستای قدیمی اومده بود تهران باهاش رفتیم و دو تا کتاب خریدم. "زبان باز" از داریوش اشوری و "البته واضح و مبرهن است که" اولی توی حوزه ی زبان شناسی هست و دومی کتابی در مورد مقاله نویسی کتاب اولی رو چند روزی نمیشه تموم کردم البته خیلی هم کم حجم هست. تصمیم گرفتم یه خلاصه و نه معرفی کوتاه ازین کتاب بنویسم.
غرضم از نوشتن این خلاصه هم مطرح کردن یه سری دغدغه های ذهنی ام به خصوص توی حوزه ی زبان شناسی و ارتباطش با معماری و ... بود و هم یه کمی به قول خودماین جا ((نوشتن به مثابه ی درمان) زبان درمانی! چون خیلی وقت هست که نمیتونم خوب تمرکز کنم و هم گرا مطلبی رو بنویسم و مرتب وقتی روی یه چیزی فکر می کنم ذهنم فرار می کنه جاهای دیگه تصمیم گرفتم با تمرکز روی یه موضوع و ترکیب هرچیزی که در مورد اون موضوع می دونم توی یه متن واحد خطی (در مقابل یاددشات های پراکنده واگرای غیر خطی این روزهام) یه کمی سر و سامون بگیرم. |
توی این کتاب اشوری که توی دوره ی دانشجویی اش توی فرهنگستان لغت واژه های معادل واسه لغات خارجی توی حوزه ی مثلا علوم انسانی و علوم طبیعی و اینا پیدا می کردن کار می کرده
داستان هم از همین جا شروع می شه با این سوال که چه فرقی بین زبان هایی مثل انگلیسی و فرانسه با زبان های جهان سومی ها هست؟
چرا مثلا اون دو تا زبان دارن انقدر زود رشد می کنن اما زبان فارسی و ... مدام توی یه حالت تدافعی نمی تونن کاری از پیش ببرن و اگرم دامنه ی لغاتشون گسترش پیدا می کنه به ضرب و زور ترجمه ها و ... است.
توی معرفی این کتاب سعی کردم خیلی خلاصه ایده ای که توی کتاب مطرح شده رو توضیح بدم هرچند شاید خیلی جاها منظور نویسنده یا نظرش با چیزی که من فهمیدم یا دوست داشتم بفهمم :) متفاوت بوده باشه اما خالی از لطف نیست. هرچند بزام میگم بخش هایی ازین خلاصه شاید اون چیزی نباشه که اشوری خودش میگه. بخاطر همین حتما خودتون کتاب رو بخونین.
کتاب با طرح همین سوال شروع می شه که چه رابطه ای بین زبان و مدرنیته وجود داره؟
· ساختار زبان و ساختارگرایان:
زبان بازتاب دهنده ی اندیشه های انسانی هست ما هر چیزی رو که می خایم بهش فکر کنیم رو باید در قالب لغات و زبان مادری مون به ذهن بیاریم به همین دلیل هم هست که یه عده ای مثل ساختارگراها معتقدند ننه تنها بدون زبان نمی شه فکر کرد بلکه خارج از محدوده ی لغات و ساختارهای زبان هم نیتوان به چیزی فکر کرد!!
فکر می کنم بیکن هست که گفته در جریان تاملاتش گاهی این زبانش بوده که اون رو محدود می کرده و نمیذاشته خارج از اون فکر کنه .
· زبان های طبیعی:
زبان ها که قرار هست ما افکارمون رو در قالب اون ها بازتاب بدیم خودشون هم از افکار و اندیشه های ما سرچشمه گرفتن. هر زبان بسته به موقعیت جغرافیایی مردمی که به اون زبان حرف می زنن یا زمان و مکان و فرهنگی اون مردم لغات و ساختارهای مربوط به خودش رو در طول زمان پیدا میکنه. زبان های طبیعی به هم چین زبان هایی گفته میشه.
· مدرنیته و زبان
گفتیم افکار و اندیشه های ما باید ابتدا در قالب یه زبان برای خودمون و در ذهنمون بازگو شن و در مرحله ی بعدی در قالب زبان برای دیگران. زبان به این معنا رسانه ای هست میان انسان و خودش و انسان و دیگران. اما نه رسانه ای خنثی و منفعل که اولا هر چی خواستیم در قالبش فکر کنیم و دوما هرچی که فکر کردیم رو بی کم و کاست منتقل کنه.
مثال نزدیکی که میشه زد همین ارتباط انسان، طبیعت در فرهنگ ما و در مدرنیته است. در ساختار زبان ما شاید اون دست اندازی و دراز دستی ای که غرب به طبیعت به عنوان یه صرفا ابژه برای شناخت یا مواد خام برای کارخونه هاشون داره رو نشه بازتاب داد.
مدرنیته با خوداگاهی نسبت به همه ی ساحت های مادی و معنوی زندگی انسان شروع می شه و همه چیز رو موضوع شناخت قرار میده حتی خود زبان.(که در ادامه توضیح میدم)
توی این نگاه همه چی خیلی علمی و تجربی قراره از اون هاله ی تقدس و رازکونه گی خارج شه. کلمات بخصوص در علوم طبیعی باید از بستر فرهنگی و ... شون جدا شن و خیلی خنثی بازتاب مفهوم دقیق و روشنی باشن. مثلا آشوری کلمه ی دیوانه رو توی زبان فراسی مثال می زنه این کلمه قراره توی روان شناسی برای اشاره به یه اختلال عصبی به کار بره. حالا خودتون فکر کنید دیوانه برای ما چه معانی ای داره؟ دیوانه تیو شعر حافظ، دیوانه ی تیو کوچه خیابون، دیوانه توی ادبیات کهن و به معنی جن زده و ...
مدرنیته با نگاه سلطه جویانه به طبیعت شروع می شه تیو یه روایت کاریکاتوری ازین داستان یهو کلی ادم علاف می افتن به جون طبیعت و هر چی جک و جونور توی طبیعت هست شناسایی می کنن. کالبدشکافی می کنن. توی علوم طبیعی زرت و زرت بر میدارن همه ی پدیده های فیزیکی و شیمیایی رو بررسی کردن و ازین دست ...
حالا ببینین با این اوضاع حال و روز زبان چی می شه؟
زبان باید برای پشتیبانی ازین توسعه، شروع کنه برای مفاهیم جدید (دست اورد فلسفه و ...) مصادیق جدید (مثلا گونه های جدید در زیست شناسی) وووو .... دست به ساخت لغات جدید بزنه. اما چرا؟ :)
چون همون طور که گفتیم زبان هم وظیفه ی فرااهم کردن لغاتی رو برای ذخیره کردن علم و انتقال و بازتاب یافته ها به دیگران رو داشت (فرض کنین برای جانور یا عضوی از بدن که شناختیم اسمی نداشته باشیم چطور می تونیم در موردش صحبت کنیم؟) و هم در مرحله ی بعدی از طریق همین ذخیره کردن دانش در قالب لغات وظیفه ی فراهم کردن بستری برای شناخت بیشتر و توسعه ی علم رو داشته.
جالبه که شیوه ی ساخت لغت بعد مدرنیته هم با اون نحوه ی گسترش علوم ارتباط نزدیکی داره. (گفتیم که زبان بازتاب دهنده ی نوع و نحوه ی نگرش انسان هست) مثلا میبینم گسترش علوم مدرن که بخصوص در علوم طبیعی ابتدا اتفاق می افته با یه واگشایی حداکثری شروع میشه. شاخه های مختلف علم نیاز دارن از یک واژه ترکیب های جدیدی بسازن زبان این کار رو از طریق اضافه کردن پیشوند ها میان وند ها و پسوند هایی به لغات انجام میده تا مفاهیم مرتبط در یک شاخه از علم قابل نام گذاری شن.
هم چنین بعد ها وقتی شاخه های ترکیبی یا نگاه های ترکبی (مثلا در علوم انسانی واژه هایی مثل اکو لوژی و ...) شکل میگیره لازم می شه لغات از شاخه های مختلف علوم با هم ترکیب شن و لغات جدیدی اختراع شن!
· مدرنیته و مشکل آن با زبان های طبیعی
آشوری توی کتابش به بررسی وضعیت سه زبان طبیعی فرانسه، انگلیسی و آلمانی در ابتدای مدرنیته می پردازه تا قبل قرن 16 این سه زبان زبان های محاوره ای و غیر رسمی به حساب می اومدن و در اروپا علوم به زبان لاتین (که خیلی از واژه هاش رو از زبان یونانی به ارث برده بود) نوشته می شد.
هرسه زبان از ریشه ی واحد زبان های ژرمنی هستند. در زبان شناسی زبان ها رو به سه نوع تقسیم می کنن: ترکیبی، تحلیلی و چسبانشی!
زبان المانی ترکیبی مونده ولی زبان فرانسه و انگلیسی به زابن های تحلیلی تبدیل شدن به همین دلیل این دو زبان توانایی خودشون رو برای ترکیب لغات با هم و ترکیب لغات با پیشوند ها و پسوندها برای تولید لغات جدید از دست دادند!!! نکته ی جالب هم همین جاست که چرا وقتی چنین مشکلی در نسبت اون بحثی که در پاراگراف قبلی کردیم برای زبان های انگلیسی و فرانسه به وجود امده چرا این دو زبان در تولید واژه ها موفق ترن؟ و جالب تر المانی ناموفق تر (البته به نسبت اون دو زبان).
· زبان مایه ها: لایه های پویای زبان
این که چرا زبان های انگلیسی و فرانسه تونستن اینقدر توسعه پیدا کنن به دست بازشون رد برخورد با سایر زبان هاست. این دو زبان بخصوص زبان انگلیسی یهو به زبان لاتین هجوم میارن دو کار رو انجام میدن:
اون ها با گرفتن لغات از زبان های لاتین، ترکی، فارسی، عربی، و ... که دامنه ی وسیعی هم دارن شروع به ساخت لغات جدید کردن مزیت این ماجرا گستره ی شناخت وسیع تر (توجه کنید هر زبان یه زیست بوم زبانی هست که توی گستره ی فرهنگی جغرافیایی و زبانی اش محصور شده) برای زبان انگلیسی هست به علاوه ی این که کلماتی که از خارج از زبان بومی میان بار معنایی و ارزشی خاصی ندارن! مثلا فرض کنین ما میتونیم همون کلمه ی دیوانه رو در هر ترکیبی استفاده کنیم؟ کلمه ی مادر رو چه طور؟ آیا مجوز هر برخوردی با لغاتمون رو داریم؟
علاوه بر این و شاید مهم تر از این که فقط مواد خام (لغات لاتین و ..) واسه کارخانه ی زبانمون داشته باشیم به تکنولوژی لازم واسه ساخت لغات جدید هم نیاز داریم (تکنولوژی = پیشوندها و پسوندها و شیوه های ساخت واژه ها مثل ترکیب، اشتقاق و...)
زبان انگلیسی بخصوص از زبان لاتین و یونانی پسوند ها و پیشوندهای خیلی زیادی رو وام می گیره. به طوری مثلا اشوری می گه در مقابل پیشوند "هم" در زبان فارسی ما در زبان انگلیسی 6 پیشوند داریم (سه تا از لاتین و سه تا از یونانی) به بیان ساده تر هرجا هم که این یکی پیشوند نخورد اون یکی رو به کار می گیریم!
یه نکته: یه مطلب جالبی هم که فراموش کردم بگم در مورد مشکل زبان های طبیعی حتی زبان های طبیعی ترکیبی (مثل المانی، فارسی و ...) در برخورد با لغت سازی از طریق ترکیب و اشتقاق بود.
مشکلی که اشوری اون رو خودسرانگی زبان های طبیعی یا استثنا پذیری اون ها می نامد! همون چیزی که همه ی ما با اون اشنایی داریم مثلا از یه مصدر میشه چند فعل و صفت و اسم ساخت ولی از مصدری دیگر نه! در حالی که علم نیاز به یه رفتار مکانیکی استثنا نا پذریر با زبان داره. این خودسرانگی در مورد زبان های طبیعی و از همه مهم تر در مورد زبان های تحلیلی مثل انگلیسی و فرانسه از همه بیشتر هست و به همین دلیل هم هست که انگلیسی زبانان به زبان های لاتین و یونانی هجوم اوردن :)
زبان های انگلیسی با ایجاد یک لایه ی زبانی (زبان علمی) روی زبان طبیعی شون تونستن یه گسترش ازاد و بی حد و حصر رو در این لایه تجربه کنن کم کم لغات جدیدی که تیو این لایه توسط اندیشمندان پیشنهاد می شد توسط رسانه ها و ... وارد زندگی مردم می شد و توسط زبان طبیعی انگلیسی جذب میشه. (به این لایه ی زبانی مثلا این جا زبان علمی هر رشته یه زبان مایه گفته میشه)
در فصل سوم کتاب هم که حدود 10 صفحه ای میشه اشوری به بررسی مشکلات زبان فارسی پرداخته به علاوه که تاثیر یه سری اتفاقات مثل انقلاب اسلامی و ... رو هم روی زبان فارسی بررسی کرده که متاسفانه فعلا نخوندمش :)
امیدوارم این خلاصه برای دوستان مفیدبوده باشه غرضم از نوشتن این خلاصه هم مطرح کردن یه سری دغدغه های ذهنی ام به خصوص توی حوزه ی زبان شناسی و ارتباطش با معماری و ... بود و هم یه کمی به قول خودم این جا ((نوشتن به مثابه ی درمان)) زبان درمانی! چون خیلی وقت هست که نمیتونم خوب تمرکز کنم و هم گرا مطلبی رو بنویسم و مرتب وقتی روی یه چیزی فکر می کنم ذهنم فرار می کنه جاهای دیگه تصمیم گرفتم با تمرکز روی یه موضوع و ترکیب هرچیزی که در مورد اون موضوع می دونم توی یه متن واحد خطی (در مقابل یاددشات های پراکنده واگرای غیر خطی این روزهام) یه کمی سر و سامون بگیرم.
التماس دعا یاعلی
م
مطالب مرتبط دیگر دست-انداز:
معرفی کتاب: آفرینش نظریه معماری، نقش علوم رفتاری در طراحی محیط، جان لنگ، علیرضا عینی فر
معرفی کتاب: فراگرد در دفاتر معماری کوچک، بهرام هوشیار یوسفی
معرفی کتاب: زندگی در عیش مردن در خوشی، نیل پستمن
معرفی و خلاصه کتاب زبان باز از داریوش آشوری
معرفی: تحقیق در معماری گذشته ی ایران - محمدکریم پیرنیا
معماری اسلامی یا معماری مسلمانان؟ (معرفی کتاب تاملات در هنر و معماری-مهندس نوحی)
بعضی کتاب ها عقیم اند! (نقدی بر کتاب نیارش دکتر معماریان)
یک معرفی نیم بند از سازه در معماری (سازه در معماری-دکتر گلابچی)
وقتی اتوبوس کانت و دکارت چپ کرد! - (در معرفی پدیدارشناسی مکان-دکتر پروین پرتوی)
معرفی طراحان چگونه می اندیشند؟! - (برایان لاوسن)
معرفی کتاب تکه انگاری فرایندی در طراحی معماری - (دکتر ادیبی)
معرفی کتاب شهر درخت نیست - (کریستوفر الکساندر)
کنکور کارشناسی ارشد معماری – چند تجربه
هم چنین مطالب مرتبط با کتاب معماری، معرفی کتاب، هم میتونید ببینید :)