به نام خدا
ن والقلم و ما یسطرون
سلام دوستان، یه چند وقت پیش مثلا حدود 16 بهمن که یکی از دوستای قدیمی اومده بود تهران باهاش رفتیم و دو تا کتاب خریدم. "زبان باز" از داریوش اشوری و "البته واضح و مبرهن است که" اولی توی حوزه ی زبان شناسی هست و دومی کتابی در مورد مقاله نویسی کتاب اولی رو چند روزی نمیشه تموم کردم البته خیلی هم کم حجم هست. تصمیم گرفتم یه خلاصه و نه معرفی کوتاه ازین کتاب بنویسم.
غرضم از نوشتن این خلاصه هم مطرح کردن یه سری دغدغه های ذهنی ام به خصوص توی حوزه ی زبان شناسی و ارتباطش با معماری و ... بود و هم یه کمی به قول خودماین جا ((نوشتن به مثابه ی درمان) زبان درمانی! چون خیلی وقت هست که نمیتونم خوب تمرکز کنم و هم گرا مطلبی رو بنویسم و مرتب وقتی روی یه چیزی فکر می کنم ذهنم فرار می کنه جاهای دیگه تصمیم گرفتم با تمرکز روی یه موضوع و ترکیب هرچیزی که در مورد اون موضوع می دونم توی یه متن واحد خطی (در مقابل یاددشات های پراکنده واگرای غیر خطی این روزهام) یه کمی سر و سامون بگیرم. |