به نا م خدا
کتاب با بررسی آرای افلاطون و ارسطو درباره ی هنر در فصل
اول و دوم به جست و جوی ریشه ی تفکراتی می پردازه که بعدها فیلسوفان و
تاریخ نویسان هنر و منتقدین هنر در قرن های اخیر استفاده کردن.
یکی از مهم ترین این تفکرات و ایده ها صدق، کذب و بازنمایی است.
در فصل سوم که به نظرم بهترین فصل کتاب هست به بحث درباره ی بازنمایی در تصاویر پرداخته از goodman , gombrich و ...
مطالبی
آورده بخصوص بحثی در مورد پرسپکتیو(ژرفنمایی) مطرح کرده برای من جالب بود ب
علاوه این فصل بخصوص به این ایده ی من ک شرقی هاو غربی ها به نوع متفاوتی
فضای معماری رو *درک* می کنندو به همین دلیل به طور متفاوتی با غربی ها اون
رو *بازنمایی* می کنند.(مثلا فرق شیوه ی بیان فضای معماری در مینیاتور و
پرسپکتیو) خیلی کمک کرد. و البته سوالات جالب دیگری رو هم ایجاد کرد.
فصل
چهارم کتاب رو اصلا نپسندیدم کلا شاید چون از اول نیتم رسیدن ب جواب اون
مینیاتور بود . منتهی اتفاق بد دیگری هم ک در کتاب افتاده بود این بود ک
بمرور هر چی ب انتهای کتاب نزدیک می شدم حدیث نفس های نویسنده ک اتفاقا
خیلی هم کمکی ب فهم موضوع نمی کرد مدام بیشتر شده بود بخصوص در فصل چهار.
البته داستان هایی ک در فصل سوم از پیکاسو نقل کرده بود واقعا جالب و سوال
برانگیز بودن مثلا گزارشاتی از درک متفوات زاپنی ها و غربی ها از نقاشی ها
و ...