گنجه

نمایه ی کتاب های هنر و معماری

گنجه

نمایه ی کتاب های هنر و معماری

گنجه

همه ما میدونیم که بازار کتاب بخصوص هنر و معماری حسابی داغه! اما گاهی برای خرید یا خوندن یه کتاب دچار تردید و دو دلی میشیم! گنجه جایی برای معرفی، نقد، و گاهی خلاصه کتاب های هنر و معماری است.

جمعی از دانشجویان ارشد،دکتری تهران مدرس و بهشتی

آخرین نظرات

معرفی کتاب روح مکان

چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ


کتاب روح مکان پددیارشناسی معماری شولتز

کتاب روح مکان ـ پدیدار شناسی معماری:

کریستین نوربرگ-شولتز از چهره‌های برجسته‌ی پدیدارشناسی‌ در معماری است که تأثیر عمده‌ای بر گسترش این گفتمان داشته‌ است.توجه ویژه وی به وجوه کیفی معماری،به کتاب«نیات معماری» برمی‌گردد که مباحث آن متکی بر روان‌شناسی اگون برونشویک و جامعه‌شناسی است.

پشولتز پدیدارشناسی را یک روش می‌داند که قصد دارد ساختارها و معانی جهان زندگی را فراچنگ آورد و نمی‌خواهد جایگزین علوم طبیعی‌ شود.،بلکه بر آن است تا جانشین روابط و کل اصول و معیارهایی قرار گیرد که آن علوم بیان می‌کنند.در واقع از دیدگاه وی رویکرد علمی‌ به«چیزها»آن‌ها را از زمینه‌ی واقعی‌شان جدا کرده و به آنها هم‌چون‌ اموری سنجش‌پذیر توجه دارد.

پدیدارشناسی بر وحدت زندگی و مکان تاکید دارد،چنان‌چه به زعم‌ شولتز،مکان را نمی‌توان به وسیله‌ی مفاهیم تحلیلی و علمی شرح داد، زیرا علم،امور موجود را در قالب انتزاع‌هایی درمی‌آورد که دانش عینی‌ را شکل می‌دهند.

مولف در اثر حاضر با اینکه نظریه‌ی«روح مکان»را به صورت‌ مشخص مورد بررسی قرار داده و در ارتباط مستقیم با پدیدارشناسی‌ معماری مطرح کرده است،اما همچنان به مثابه محور اندیشه و چگونگی خوانش وی باقی مانده است.مترجم کتاب،تعریف روح مکان را از نظر شولتز با توجه به توصیف‌هایی که در دیگر نوشته‌های وی در این زمینه وجود دارد،این‌گونه ارائه می‌دهد که: هرموجودی«روح» خاص خود را داراست که بر مبنای آن خصلت ویژه‌ی خود را به‌ دست می‌آورد.بنابراین هرشی‌ء و مکانی«روح»و ویژگی‌های‌ خاص خودش را دارد.انسان مانند هستنده‌ای وجودی که‌ زندگی‌اش وقوع می‌یابد،نیاز دارد تا روح مکان را درک کند.اما این درک نیازمند گشودگی بر محیط،دریافت خصوصیات آن، و حاضر ساخت آن‌ها در اثر معماری‌ای است که دارای عینیت‌ و خصلتی ویژه است.

وی مدعی است که در طی تحقیقات معمارانه روش‌ مشخص و یکسانی داشته و رویکرد و هدف خود را تغییر نداده،بلکه آنچه دچار تغییر شده،تنها در روش بوده‌ است.

شولتز که در ابتدا مبنای عمل خویش را تحلیل‌ علمی قرار داده،بعدها آن را ناکافی دانسته و به طور مشخص در«وجود،فضا و معماری»روش خود را به پدیدارشناسی تغییر می‌دهد و در این رابطه بسیار مدیون هایدگر و اندیشه‌ی اوست.درک و فهم‌ شولتز در معماری ریشه در تفکر هایدگر در باب‌ هستی،جهان،حقیقت و اثر هنری دارد.

مولف در اثر حاضر در پی ارائه کردن درکی‌ پدیدارشناختی از معماری است،و دیده می‌شود که‌ اصطلاحات هایدگری مانند گرد هم آوردن،چیز، باشیدن،در-جهان-هستن،و حقیقت چگونه‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود) مبنای درک و شرح ویژه‌ی وی از معماری قرار گرفته‌اند.کتاب‌ را می‌توان منبع اصلی برای آشنایی با نظریه‌ی معماری شولتز دانست.کتاب که در ادامه‌ی آثار نظری شولتز هم‌چون«نیات‌ در معماری»و«وجود،فضا و معماری»است به مطالعه‌ی تاریخی‌ که وی در کتاب«معنا در معماری غرب»داشته نیز ارتباط دارد. وی در این اثر ملزومات روحی،روانی معماری را بررسی کرده و نه جنبه عملی آن را.هدف کتاب در باور شولتز درک معماری در قالب روابط«معمارانه‌ی»عینی است،هدفی که به طور مشخص‌ آن را مهم می‌داند.شولتز معتقد است نوشته‌هایش نوعی باور به معماری است،و نمی‌پذیرد که معماری،چه بومی و چه‌ یادمانی،امری سرگرم‌کننده یا شاید چیزی باشد که برای‌ متأثر ساختن توده‌ها ساخته می‌شود.

وی با این‌که مدعی است همواره هدف و رویکرد عمومی در همه‌ی نوشته‌هایش مشابه است،اما در روش‌ خود در طی زمان تغییراتی ایجاد کرده است.در کتاب‌ نیات در معماری،هنر و معماری به صورت علمی‌ تجزیه و تحلیل شده،یعنی با روش‌هایی که از علوم طبیعی گرفته شده‌اند.وی با اینکه این‌ رویکرد را اشتباه نمی‌داند،اما معتقد است امروزه‌ روش‌های دیگر راه‌گشاترند.

خواننده درمی‌یابد که شولتز در کتاب روح‌ مکان تلاش دارد فهم عینی محیط را پی بگیرد.

شولتز در مقدمه‌ی کتاب می‌نویسد:خواست‌ فهم معماری به عنوان پدیداری عینی،که پیش‌تر در کتاب نیات در معماری بیان شده،در کتاب حاضر راهگشا بوده و مدیون مقاله‌های هایدگر در باب‌ زبان و زیبایی‌شناسی است که توسط ای.هافشتاتر گردآوری و به انگلیسی برگردانده شده است.پیش‌ از همه من مفهوم باشیدن/سکنی گزیدن را مدیون هایدگر هستم.«پایگاه وجودی» و«باشیدن»مترادف‌اند و«باشیدن»در مفهومی وجودی هدف معماری است.

شولتز در اساس هدف اصلی کتاب را تحصیل بعد وجودی می‌داند و معتقد است پس‌ از دهه‌ها رواج نظریه‌ی تجریدی،وجود«علمی» ضرورت دارد،که با آن به فهم کیفی و پدیدارشناختی معماری بازگشت.به نظر وی‌ تا زمانی که به چنین درکی نرسیم نمی‌توانیم‌ مسایل و مشکلات عملی را حل کنیم.

بنابراین کتاب موضوعات اقتصادی و اجتماعی را در بر نمی‌گیرد.

به باور شولتز:بعد وجودی(حقیقت)در تاریخ ظهور می‌یابد،اما معانی آن از موقعیت تاریخی فراتر می‌رود.تاریخ،در دیگر سو،تنها در صورتی معنامند می‌شود که عینیت‌بخشی‌های نوینی از بعد وجودی را ارائه کند.در کل عینیت‌بخشی بعد وجودی به چگونگی ساخته شدن‌ چیزها وابسته است،یعنی فرم و فناوری.این امر هم‌چنین دربرگیرنده‌ی‌ «چگونگی»محیط طبیعی نیز می‌شود.

ازهمین‌رو نوربرگ-شولتز در کتاب حاضر توضیح داده است که‌ بر حسب مکان به بعد وجودی می‌پردازد.مکان،نقش و حضور معماری‌ در حقیقت را بازمی‌نماید.

مکان

نویسنده در نخستین فصل کتاب به مباحث پدیدار مکان،ساختار و مکان،و روح مکان پرداخته است.خواننده در ابتدا درمی‌یابد که بحث‌ پدیدار مکان وی را به این نتیجه می‌رساند که ساختار مکان باید بر حسب‌ چشم‌انداز و قرارگاه توضیح داده شود و با مقولات فضا و خصلت تحلیل‌ شود.در حالی که فضا بر سازمان سه‌بعدی عناصری که مکان را می‌سازند، اشاره می‌کند،خصلت بر جو کلی‌ای که جامع‌ترین خاصیت هرمکان‌ است،می‌پردازد.البته ممکن است به جای تمایز میان فضا و خصلت، مفهوم جامعی چون«فضای زیسته»را به کار برد.با این حال مولف برای‌ رسیدن به منظور،میان فضا و خصلت تمایز قائل می‌شود.

به نظر وی ساختار مکان به صورت تمامیت‌های محیطی ظاهر می‌شود که شامل وجوه خصلت و فضا است.این‌گونه مکان‌ها به منزله‌ی‌ کشورها،منطقه‌ها،چشم‌اندازها،قرارگاه‌ها و ساختمان شناخته می‌شوند.

با مطالعه فصل اول خواننده درمی‌یابد که ساختار مکان،حالتی ثابت‌ و همیشگی نیست.اغلب مکان‌ها تغییر می‌کنند،و بعضی وقت‌ها این امر به سرعت روی می‌دهد.اما به این معنا نیست که روح مکان الزاما تغییر می‌کند یا از بین می‌رود.

از دیدگاه مولف مکان درعین‌حال که هدف پژوهش‌های ساختاری‌ است،نقطه‌ی عزیمت نیز محسوب می‌شود.چرا که مکان در ابتدا مانند یک امر داده‌شده و یک تمامیت خود به خود تجربه‌شده،حاضر می‌شود و سرانجام هم‌چون یک جهان ساخته‌شده،ظاهر می‌شود که با تحلیل‌ وجوه فضا و خصلت روشن شده است.

مکان طبیعی

پدیدار مکان طبیعی.انسان از ابتدا دریافت که طبیعت از عناصری‌ وابسته تشکیل شده که وجوه بنیادین بودن را بیان می‌کند.چشم‌اندازی‌ که وی در آن زیست می‌کند جریان صرف پدیده‌ها نیست،بلکه دارای‌ ساختار بوده و به معانی تبحر می‌بخشد.این ساختارها و معانی،بر باور مولف اسطوره‌شناسی(کیهان‌پژوهی و کیهان‌شناسی)را که باشیدن‌ را بنیان گذاشته‌اند،به وجود آورده است.به نظر وی پدیدارشناسی مکان‌ طبیعی باید به مثابه نقطه‌ی آغازش،این اسطوره‌شناسی را به کار بندد. نویسنده در این راستا به بازگویی داستان‌ها و حکایت‌ها نمی‌پردازد،بلکه‌ بهتر دیده است بپرسد که آن‌ها کدام مقوله‌های عینی فهم را بازنمایی‌ می‌کنند؟در کل هرفهمی از محیط طبیعی ناشی از تجربه‌ی آغازین‌ طبیعت به مثابه انبوه نیروهای زنده است.

به واسطه‌ی تعامل سطوح،برجستگی‌ها،رستنی‌ها و آب،کلیت‌هایی‌ ویژه یا مکان‌ها که به‌وجودآورنده‌ی عناصر پایه‌ای چشم‌انداز هستند ایجاد می‌شوند.پدیدارشناسی مکان طبیعی به گفته‌ی مولف،آشکارا باید به مطالعه‌ی نظام‌مند چنین کلیت‌های عینی بپردازد.

مولف در بررسی ساختار مکان طبیعی حکایت از آن دارد که این‌ ساختار قادر است در سطوح متفاوتی تأثیرگذار باشد.کل یک کشور ساختن خانه گلی در تونس

موتواند موضوع این-همان‌سازی عینی بر حسب ساختار ویژه‌اش‌ باشد.

به نظر شولتز جهت‌گیری و این-همان‌سازی ساختاری به مفهوم‌ تجربه‌ی مکان طبیعی در درون مکان طبیعی است.درون‌های متفاوت‌ مطابق با ویژگی‌های ساختاری‌شان شناخته می‌شوند.در واقع در همه‌ی کشورها می‌توان دریافت که نام‌گذاری مناطق و چشم‌اندازها نشانگر وجود مکان‌های طبیعی‌ای هستند که دارای هویت ساختار- بنیادی هستند.بنابراین روح مکان منحصر به فرد،بخشی از نظام‌ پایگانی است و باید برای درک و فهم کامل آن در این متن و زمینه‌ دیده شود.(ص ۶۴)

مکان انسان-ساخت

شولتز معتقد است:

مکان انسان-ساخت چیزی بیش از یک فضا با درجه‌ی متنوعی‌ از گشودگی است-مکان انسان-ساخت،در مقام یک ساختمان بر روی زمین می‌ایستد و به سمت آسمان برمی‌خیزد.خصلت مکان تا حد زیادی با چگونگی تعیین این ایستادن و برخاستن تعیین می‌شود.این‌ امر برای کل قرارگاه‌ها،از جمله شهرها صادق است.زمانی که شهر به‌ علت خصلتی مشخص ما را راضی می‌کند،اغلب به این خاطر است که‌ بیشتر بناهایش به روشی یکسان به زمین و آسمان مرتبط هستند،به‌ نظر می‌رسد که آن‌ها شکل مشترکی از زندگی را بیان می‌کنند،شیوه‌ی‌ مشترکی از بودن بر روی زمین،بدین‌سان آنها روح مکان را که این

همان‌سازی انسانی را ممکن می‌سازد،شکل می‌دهند.(ص ۹۷)

نویسنده در ادامه به معماری رومانتیک،معماری کیهانی و معماری‌ کلاسیک پرداخته است و معتقد است این‌گونه معماری‌ها سرنمودن‌ها مکان انسان-ساخت می‌باشند.

شولتز در سه فصل بعدی به سه شهر پراگ،خارطوم و رم پرداخته‌ و این سه شهر را تحت عناوین تصویر،فضا،خصلت و روح مکان مورد بررسی قرار داده است.

مکان

نویسنده ابتدا به بحث معنا می‌پردازد.وی که برای فهم روح مکان، مفاهیم معنا و ساختار را در فصول گذشته مطرح کرده است،اشاره می‌کند که معنای هرشی‌ء ریشه در روابط آن با اشیای دیگر دارد،یعنی در آنچه‌ آن شی گرد هم می‌آورد.ساختار در مقابل،بر ویژگی‌های شکلی و فرعی‌ مجموعه‌ای از روابط اشاره می‌کند.ازهمین‌رو است که ساختار و معنا وجوه یک کلیت‌اند.

هم‌چنین شولتز که پیش‌تر در مورد مکان طبیعی و انسان-ساخت‌ به مطالعه‌ی کلی معانی پایه‌ای و ویژگی‌های ساختاری آنها پرداخته است، معانی طبیعی را در پنج مقوله دسته‌بندی می‌کند که خلاصه‌ی فهم‌ انسان از طبیعت را شکل می‌دهند.به باور شولتز به طور آشکار انسان به‌ واسطه‌ی این معانی ایجاد تعامل می‌کند.

به گفته‌ی وی ساختن مکان‌ها معماری نامیده می‌شوند و انسان به‌ واسطه‌ی بنا نهادن،به معناها حضوری عینی می‌بخشد و بناها را گرد هم می‌آورد تا شکل زندگی‌اش را به عنوان یک کلیت،عینیت داده و نمادینه سازد.بدین ترتیب جهان زندگی روزانه‌ی او به خانه‌ای معنادار تیدیل می‌شود که می‌تواند در آن باشد.

در شهر،معانی بیگانه و خارجی با روح محلی تلاقی کرده و مجموعه‌ی پیچیده‌تری از معناها به وجود می‌آورند.با اینکه روح شهری‌ هرگز صرفا محلی نیست،اما نمونه‌های پراگ،خارطوم و رم که در سه فصل به خواننده ارائه می‌شوند،به او می‌آموزند که خصلت محلی‌ نقشی تعیین‌کننده در هویت ویژه دادن به قرارگاه دارد:گرد هم آوردن‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود) کف خیابان در سرمونتا،لازیو این همان‌سازی،زمستان شمالی

شهری می‌تواند به منزله‌ی تاویل از روح محلی،مطابق با ارزش‌ها و نیاز جامعه‌ی واقعی ادراک شود.در کل به نظر شولتز معناهایی که به‌ واسطه‌ی مکان گرد هم آورده می‌شوند،روح مکان را می‌سازند.نویسنده‌ این فصل را با دو مبحث این همانی و تاریخ پی گرفته است.

مکان امروز

در این فصل شولتز تلاش می‌کند تغییرات عمده در مکان‌ها را بعد از جنگ جهانی دوم توضیح دهد.کیفیاتی که به صورت سنتی قرارگاه‌های‌ انسانی را از هم متمایز ساخت یا ویران و مخدوش شدند یا به گونه‌ای‌ جبران‌ناپذیر از دست رفتند.مکان‌های جدید به گفته‌ی شولتز متفاوت‌ از مکان‌های گذشته به نظر می‌رسند.وی در این فصل به دلایل این‌ تغییرات بنیادین می‌پردازد.اما ابتدا خواننده را به مفاهیم فضا و خصلت‌ سوق می‌دهد و این مفاهیم را به مقوله‌های عمومی‌تری از مکان طبیعی‌ و انسان-ساخت مرتبط می‌سازد.

به نظر وی خیابان‌ها و میادین که آزادانه در درون فضایی پارک‌ مانند قرار گرفته‌اند دیگر به مفهوم سنتی وجود ندارند و نتیجه‌ی کلی‌ این امر نیز اجتماع پراکنده‌ای از واحدها است.به بیان دیگر از لحاظ فضایی قرارگاه‌های جدید فاقد محصوریت و تمرکز می‌باشند.هم‌چنین‌ تغییرات رخ داده در شهرهای پیش‌تر موجود نیز تأثیرات مشابهی دارند. بافت شهری گسترده شده،پیوستگی دیوارها قطع گردیده و انسجام‌ فضاهای شهری آسیب دیده است.بنابراین گره‌ها،راه‌ها و محله‌ها این- همانی خود را از دست داده‌اند و کلیت شهر فاقد خوانایی و تصورپذیری‌ شده است.شولتز نتیجه می‌گیرد که با از دست رفتن ساختار شهری‌ سنتی،چشم‌انداز که گستره‌ای جامع است معنایش را از دست داده و درون شبکه‌ی پیچیده‌ای از عناصر انسان-ساخت رها شده است.

از طرف دیگر خصلت محیط امروزی اغلب یکنواخت شده و اگر تنوعی‌ هم دیده می‌شود حاصل عناصری است که از گذشته باقی مانده‌اند.به باور شولتز نبود خصلت متضمن کمبود انگیزه و انگیختار است.و محیط مدرن به ندرت شگفتی و اکتشاف را که باعث جذابیت تجربه‌ی شهرهای قدیمی‌ بودند مطرح می‌کند و تلاش‌هایی که برای از بین بردن یکنواختی عمومی‌ صورت می‌گیرند اغلب خیال‌پردازی‌هایی سبک مایه‌اند.(ص)

وی می‌خواهد نتیجه بگیرد که قراین موجود دلالت بر از دست رفتن‌ مکان دارند.به عبارتی،قرارگاه،به مثابه مکانی در طبیعت،کانون‌های‌ شهری مانند مکان‌های زندگی جمعی و ساختمان به عنوان زیر- مکانی معنادار که انسان بتواند فردیت و تعلق آن را تجربه کند،از دست‌ رفته است.شولتز در ادامه بحث فصل حاضر به احیای مکان و معماری‌ مدرن برای حل مسئله می‌پردازد.

نتیجه

کتاب حاضر را می‌توان مرجع اصلی برای آشنایی به نظریه‌ی‌ معماری شولتز دانست.اما به دور از عمق و کیفیت بالای دیدگاه وی‌ به معماری و محیط،نظریه‌ی روح مکان او به گونه‌ای پدیدارشناسی از بیرون است که از درون غفلت کرده است و در نتیجه خوانشی که ارائه‌ می‌دهد در سطح کلان مانده و به درون و جزئیات نمی‌رود.روح مکان‌ شولتز اغلب بیرون اثر است و به درون بنا نمی‌رود بلکه بیشتر بر بالای‌ بناها و محیط متمرکز است و محیط و شرایط محیطی را بررسی می‌کند اما به داخل فضا نمی‌رود.

آنچه بر اهمیت پدیدارشناسی معماری در متن معماری معاصر می‌افزاید،این است که پدیدارشناسی معماری در ذات خود به گونه‌ای‌ گفت‌وگو دوطرفه میان گذشته و حال است که حاصل آن طرحی برای‌ آینده است.این خصلت پدیدارشناسی معماری موجب می‌شود گفتمان‌ برای وضعیت معماری معاصر ما هم که دغدغه‌ی گذشته(سنت)و حال(مدرنیته)را دارد راهگشا باشد.پدیدارشناسی می‌تواند ما را از سویی‌ با گذشته‌مان پیوند دهد و از سویی نگرانی‌های نوگرایی‌مان را با اکنون‌ مرتبط سازد و به بسط گفتمانی دست زند که کتاب حاضر گامی است‌ در راستای این گفتمان.

 


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">