معرفی
کتاب حکمت هنر و زیبایی در اسلام، از
چهار گفتار تشکیل شده که ماحصل جلساتی است که فرهنگستان هنر پیرامون فلسفهو حکمت
هنر ترتیب داده و در آن هر یک از اساتید و صاحب نظران مطالبی را به صورت خلاصه
ارایه داده اند.
نویسنده در گفتار اول از آن جا شروع می
کند که اصلا بحث از زیبایی شناسی اسلامی امکان پذیر است یا خیر. با اشاره کوتاه به
سیر تاریخی مفهوم زیبایی شناسی و تحول آن پس از دکارت، میان تلقی مدرن و پیش از آن
از هنر و زیبایی شناسی تفاوت قائل می شود. ازین جاست که بحث از زیبایی شناسی به
معنای مدرن را در مورد هنرهای اسلامی ممکن نمیداند. در ادامه به طرح سه مضمون حسن،
تجلی و عشق و ارتباط آن ها با مفهوم زیبایی می پردازد. که در متون عرفانی عالم
اسلامی طرح شده اند.
در گفتار دوم با رجوع به فتوت نامه ها
به فرایند اموزش هنر در عالم اسلامی می پردازد. اهل هر حرفه در حلقه ی خود متاثر
از گرایش های صوفی گرانه به نوشتن فتوت نامه ها می پرداخته اند. در این فتوت نامه
ها ریشه و سلسله ی اموزگاران آن حرفه یا هنر به یکی از پیامبران و در نهایت به
امام علی میرسیده. هر هنراموز ابتدا ایین فتوت و جوانمردی می اموخته و سپس حرفه و
مهارت را. در ادامه به هنر اسلامی و هنر مسیحی پرداخته و این که هر دین و به تبع
آن هنر آن تجلی یک اسم از اسمای الهی است را شرح میدهد. گرایش هنر مسیحی به شمایل
نگاری و هنر اسلامی به کلام و ... از موضوعات طرح شده در این بحش است.
گفتار سوم به معرفت هنری و هم چنین
مساله ی معنی و صورت در هنر اسلامی می
پردازد. معرفت هنری در عالم عرفان و به تبع آن عالم هنر اسلامی نه از طریق تفکر
منطقی که از طریق تذکر است.
در گفتار چهارم و بحث از تنزیه و
تشبیه، و پس از آن تشبیه و سمبولیسم
ارتباط میان معنی و صورت بیشتر باز می شود. نویسنده به جدال میان فقه، کلام و از
آن سو عرفان اشاره میکند. اهل کلامی که قائل به تنزیه اند و عرفایی که به تشبیه رو
آورده اند. این بخش یکی از بخش های شیرین کتاب است که با آن به پایان می رسد.
توصیه
بعضی ادم ها و بعضی کتاب ها هستند که به موضوعات معنا میدهند، در مقابل خیل کثیری هم تازگی ها پیدا شده اند که همه چیز را از معنا تهی می کنند. مثل وقتی که کسی بخاطر فرار از سربازی، دکتری میخواند و آن را بی معنا می کند یا وقتی سر کلاس حکمت و هنر نشستیم و استاد طوری درس میدهد که احساس می کنیم خودش هم حرف های خودش را قبول ندارد حاصل چیزی نیست جز بی معنا کردن این ها ...
در جست و جوی حکمت فراموش کردیم که پیامبر گفت:
"اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند حکمت را از قلبش بر زبانش جاری میکند"
تشنه بودیم و دنبال آب گشتیمدر این میان عده ی کثیری از کاسه فروشان از آن چشمه چشیده و نچشیده کمی از آب چشمه را مضاف و شور و ناخالص در کاسه کردند و از ما خواستند که برای رفع تشنگی کاسه ای از آن ها بخریم.
این حکایت این روزهای نشر کتاب در حوزه حکمت هنر اسلامی است. انبوهی از اباطیل رب و بی ربط از طوطیانی که کارشان پر کردن صفحات کتاب است همین ...
در این میان این کتاب، پس از مدت ها آن تشنگی را فرو نشاند. کتابی شیرین مختصر و مفید. اما کاش امثال نویسنده بیش از این دست به قلم می شدند تا عرصه بر کاسه فروشان تنگ می شد. شاید هم باز فراموش کردم که حکمت از دل مومن مخلص میجوشد و نیازی به کتاب نیست. شاید به قدر کافی تشنه نشدیم ... شاید
آب کم جو تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست