کتاب سعی دارد تا با دید یک تاریخ نگار به صورت علمی و خارج از دیدگاه های شیعی یا سنی و ... به حادثه ی کربلا بپردازد.
نویسنده حتی گاهی شنیده های معروفی از حادثه کربلا را به صراحت رد کرده است. یا به دلیل این که با سایر روایت های تاریخی تناقض داشته و یا با شرایط زمانی، مکانی و منطق جور در نمی آمده برای رد این ها دلیل های محکمی آورده و هم چنین به قصد و غرض های پنهان پشت این تحریف ها اشاره کرده.
شهیدی در روایت خود از کربلا به مخرج مشترک روایات تکیه کرده ینی ان هایی ک در اغلب این روایت های مختلف از تاریخ نویسان متعدد امده از ان ها هم باز به ان هایی اشاره کرده و قبول میکند ک با منطق جامعه ی ان زمان و شرایطش جور در میامده در همین راستا در جایی می نویسد ک هر چه به حادثه ی عاشورا نزدیک میشویم تناقض ها میان روایت های مختلف بیشتر می شود تا انجایی ک تنها می توان گفت این حادثه در روز دهم محرم رخ داده
با همه ی این ها کاش در تمامی این موارد به موارد اختلافی ارجاع میداد و اقوال مختلف بیشتر نقل می شد. حداقل در پاورقی ک خواننده اطمینان بیشتری ب اسناد پیدا کند. در واقع ما در کتاب نتیجه ی این بررسی ها را میخوانیم نه خود بررسی ها را. البته به موارد متعددی هم اشاره شده نویسنده برای زدودن تحریفات وارد بحث های رجالی و گاهی تبار شناسی راویان می شود این ک فلان راوی احتمالا خواسته از فلان جانی کربلا که هم قبیله ی وی بوده رفع اتهام کند یا گناهی بشورد یا فلانی در محضر یزید تملق کرده که طول جنگ را انقدر کم گفته و ...
اما نقطه ی درخشان کتاب و نگاه خاص نویسنده ان جاست که به جست و جوی علت های واقعه عاشورا پرداخته ... اما نه به سادگی یک تحلیل سیاسی یا ... مناسب اغراض سیاسی روز، بلکه نویسنده تاکید دارد تا برای تحلیل و فهم چنین واقعه ای باید به ریشه ها و تحولات چندین دهه قبل پرداخت، حتی تا پیش از بعثت ...
این که چرا عده ای کوفی امام را میخواهند و بعد همان ها وی را به آن وضع میکشن ؟ این که چرا اصلا جز خویشان کسی از مکه و مدینه امام را همراهی نکرده؟ یعنی از این دو شهر کسی چون مردم کوفه قیام نکرد؟ این که چرا کوفه به این سرعت تغییر کرد؟ و مهم تر این که چطور جامعه ای که در عصر پیامبر آن طور مهربانی ها و گذشت ها و برادری ها و ... به خود دیده بود تنها در ۵۰ سال به این جا رسید که برای زر و زور چنین بی عدالتی هایی کنند؟
کتاب در این زمینه مطالب ارزشمند و درخشانی دارد از تبار شناسی ها و شخصیت شناسی اعراب، این که قبل از اسلام چطور بودند و قبایل با هم چه مناسباتی داشتن این مناسبات و رقابت ها بعد از اسلام چه شد اوضاع در زمان خلفا چطور بود و چطور رفته رفته خوی جاهلی و اشرافی زنده شد و برابری اسلامی جایش به نسب و حسب ها داد و ...
کتاب جامعه و نسل های مسلمانان را بررسی کرده نسلی که با واقعه همزمان بوده و این که مردم کوفه و شام آن زمان، اسلام خود را از چه کسی گرفتند؟ از اسلام چه میدانستند؟ شامات چطور مسلمان شدند و از مسلمانی چه میدانستند؟ ... اوضاع مدینه و مکه اصحاب و تابعین چطور بود و ....
و کتاب در این زمینه به حق عالی بود.
با همه ی این دقت نظر ها اما نویسنده در یکی دو فصل اخر جانبدارانه مینویسد و به شوق امده و هم چون مقتل نویسان روایت را ادامه میدهد و نه یک تاریخ نگار. در مجموع کتاب عالی بود و با آن فهم رفتار کوفیان رفتار یاران و همراهان امام و رفتار مردم شام و ... در مواجعه با کاروان فهم پذیر شد.
اتفاقات بدعت ها و تحولاتی که بعد از رحلت پیامبر رخ داد و موجب تحریف کامل اسلام شد. نسب هایی که جای برابری را گرفت. نمیدانم چقدر به اوضاع امروز ما شبیه باشد یا نه ولی حقیقتا ادم را به فکر فرو میبرد ...