فرض کنید میخواستید کتابی در مورد کار
بنویسید، چطور این کار رو انجام میدادید؟
- خودتان دست به کارهای مختلف
میزدید و یادداشت هایی برمیداشتید؟ تجربه ای کسب میکردید؟ شهودی در کاری دست
میداد و بعد دست به قلم میبردید؟
- نظر فلاسفه جامعه شناسان و
بزرگان دینی و ... در مورد کار را مرور می کردید و بعد دست به قلم می بردید؟
- در تجارب و گزارش های دیگران
مثل خاطرات، دل نوشته ها، دوستان و اشنایان و ... تامل میکردید و کتابی می
نوشتید؟
خب در مجموع میشه گفت این کتاب ترکیبی
از هر سه ی این هاست. برای من که اشنایی قبلی با کتاب های فلسفی داشتم این کتاب
متفاوت بود. تصورم از کتاب های فلسفی چیزی شبیه به شهود و اشراق هایی ناشی از
تجربه ی نزدیک با یک موضوع بود که فیلسوف با تامل و تعمق در ان موضوع به دریافت
هایی عمیق تر دست می یابد. اغلب یک وجه مغفول از موضوع روشن میشود گاهی حتی به
قیمت دیده نشدن وجوه دیگر. خواندن کتاب های فلسفی به خصوص انهایی که به زبان فنی
تری نوشته می شوند اغلب سخت و دشوار است گاهی درون انتزاعیات گم میشوی و گاهی هم
از بیش از حد گیر دادن های فیلسوف به برخی جزئیات ملول!
البته تجربه ی خواندن این کتاب اصلا
شباهتی به کتاب های فلسفی نداشت. زبان غیر فنی و بسیار روان بود. منابع و موضوعاتی
که نویسنده روی ان ها دست گذاشته بود بسیار وسیع و متنوع بودند. سر راست شسته رفته
و البته مختصر به وجوه مختلف کار آن هم از نگاه های مختلف پرداخته بود.
هر چند خود نویسنده این را حسن کتاب
میشمرد اما من فکر میکنم بهتر بود نویسنده هم حرفش را می زد نه این که تنها خوب و
بد استدلال های مختلف را نشان دهد. البته که به صورت ضمنی برخی باورهای نویسنده را
میتوان پیدا کرد مثلا در اعتقادش به سرمایه داری و رد نظرات مارکس (در مورد اینده
ی تاریک کارگر در سرمایه داری) یا مثلا در کار و معنا، ان جا که نویسنده اعتقاد
دارد بخش مهمی از معنایی که هر کس در زندگی دنبال ان است در کار خواهد یافت کار
محفلی برای به فعل درامدن استعداد های درونی ماست و ... اما هم چنین به وجه منفی
این استدلال کار و معنا هم توجه دارد جایی که شرکت ها و تئوری های مدیریتی کار را
تنها منبع کسب معنا برای شما جا بزنند و از سایر منابع معنابخشی زندگی خودتان غفلت
کنید.
یک ویژگی دیگر این کتاب به نظرم
عملگرایی، واقع گرایی و شاید تا حدودی فایده گرایی بود. آنچه اغلب از فیلسوف سراغ
داریم کسی است که بیش از هر چیز به حقیقت پایند است. اما در این کتاب نویسنده این
طور نیست، مثلا جایی در مورد این که چه معیاری برای تعیین دستمزد درست است راه حل
های مختلفی مثل شایسته سالاری، نسبت استعداد به تلاش، بر حسب نیاز و ... را ردیف
میکند اما دست اخر خیلی زود نتیجه میگیرد چون این ها عملی نیستند همان برحسب ساعت
و نیاز بازار (ایده ی سرمایه داری) عملی تر است.
گاهی هم نویسنده از تجربه هایش می گوید
و توصیه های شخصی جالبی دارد، مثلا میگوید وقتی برای کاری که برایتان معنا دار است
و پیش از این داوطلبانه انجام میدادید، قرار باشد اندکی هم پول بگیرید آن را از یک
فعالیت معنا دار به شغلی کم درامد تبدیل کرده ایم! پس مراقب باشیم مهمترین علاقه ی
زندگی مان را تبدیل به شغلمان نکنیم.
وقتی به فصل اخر کتاب (کار و زندگی) می
رسیم، شباهت نویسنده به فیلسوف ها کمتر هم میشود. و بیشتر شبیه یک روان شناس با
شما گفت و گو می کند. توصیه ها اخلاقی تر می شودند.
کتاب پر از امار های جالب، فکت های
تاریخی عجیب است که سعی دارد تصور ما از کار در گذشته و امروز را اصلاح کند. کلا
نویسنده اعتقاد دارد اوضاع بهتر شده. لا به لای کتاب داستان های جالبی در مورد
کمپانی های فورد و ... پیدا میشه که لذت بخشند. در برخی فصل ها مثل فصل دستمزد و
توزیع کار نویسنده به اثر ترفیع، افزایش درامد، ساعات کاری و ... در رضایت و
خوشبختی شخصی با استناد به مطالعات دانشگاهی می پردازد.
در مجموع میتوان گفت این کتاب
همانطور که مجموعه ی «تجربه و هنر زندگی« یا فلسفه برای زندگی ناشر ادعا دارد به
واقع گونه ای کتب فلسفی را ارایه میدهد که در ایران مغفول مانده کتاب های فلسفی
برای زندگی و انضمامی تر. تحلیل های عمیق و ژرف اندیشی هایی در باره ی مسایلی که
روزمره با ان ها درگیریم. کتاب هایی که به ما در حل مشکلات و فهم جهان کمک میکنند
اما نه به سخیفی کتاب های خودیاری و روان شناسی! :P
یکی از نقاط قوت خیلی خوب کتاب هم،
فهرست کتاب های پیشنهادی ای است که برای مطالعه حول فلسفه ی کار ارایه داده.
فهرستی متتنوع از متون جامعه شناسی تا فلسفه و گزارش های روزانه و ...
فهرست کتاب:
- از نفرین تا تکلیف: تاریخچه
ی مختصر فلسفه کار
نظر فلاسفه ی یونان
در مورد کار (که به نظرم برداشت نویسنده کاملا غلط است و یک سوتفاهم لفظی است)
مسیحیت و کار، اخلاق پروتستانی کار که
بعدا صورت دنیایی تری به خود میگیرد، نظرات روشنفکران قرون ۱۷ و ۱۸ از کار، رمانتیسیم و کار (هر کس دنبال
کاری باشد که رضایت و معنا در ان می یابد)، فردگرایی مدرنیته و فرهنگ جدید کار.
تقریبا می شود گفت فرهنگ معاصر کار و تصور ما از کار تلفیقی از همه ی این ها است.
در جامعه هر کسی چه
کاری رو انجام بده؟ مزایای درونی و بیرونی کارها، تنوع کار و بازار ناعادلانه ی
کار، نتایج تحقیقاتی که نشون میدن نه تنها نوع شغل بلکه کار داشتن یا بیکاری هم
ارثی است! (اشاره به طبقات اجتماعی و فرصت
های نابرابر)
در کل مطالب جالبی در
این فصل هست اما بیش از همه ۴ نوع فراغت چشمم را گرفت: فراغت یعنی: اجازه داشته
باشی کار خاصی بکنی، دو اجازه داشته باشی هر کاری خواستی بکنی، سومی این که اجازه
داشته باشی هیچ کاری نکنی و چهارمی هم اجبار به همه جور کار کردنی!
فصلی که نویسنده با
زبان طنز کتاب های مدیریت و تئوری های جدید مدیریت را به سخره می کشد :) ضمنا
توضیح میدهد اصلا ایده ی مدیریت از کجا امد، از کارخانه ها، نظرات تیلور، فورد،
مدیریت دانش و حالا رسوب ان ها در نرم
افزارهای اداری و ...
دستمزد هر کس باید
چقدر باشد؟ ایده های سرمایه داری و سوسیالیسم و ... تحول جنبش های کارگری، نظارت
مارکس اسمیت کینز
رشد اقتصادی سریع بعد
از جنگ جهانی،گسترش رفاه عمومی کاهش ساعات کار افزایش بهره وری و دستمزدها باعث
شد تا مصرف هم منبع جدیدی از معنادهی تلقی شود. ما با انتخاب و مصرف چیزها با
گرداوردن یا جایگزینی شان خود را در دنیای بیرون عینیت می بخشیم. نظرات مارکس،
بودریار، باومن و زیمل، نویسنده میگوید این منبع جدید ضعیف تر از کار است. از طرفی
هم طبقات اجتماعی حالا با مصرف برخی کالاها تمایز می یابند.
تاثیر تکنولوژی در از
بین رفتن مشاغل و تولید مشاغل جدید، دنیای بدون کار و ...