کتاب از
زبان چند نفر از حاضرین کربلا روایت میشه
همین
باعث شده با عوض شدن هر فصل حال و هوا عوض شه، فصل ها به صورت منقطع و جدا جدا از
زبان حاضرین متفاوت پشت سر هم قرار گرفته ...
یکی مثل
حر که وصل میشه
و دیگری
مثل ضحاک که درست ظهر عاشورا جدا -فصل- میشه
و چندین
نفر دیگه که هر کدام دلایل خودشون رو برای با امام ماندن یا رفتن دارن
علاوه بر
این نثر و لحن نویسنده بریده بریده نوشتن ها یک ضرباهنگ تند به داستان میده که کشش
خیلی خوبی داره و نزدیک شدن یک اتفاق بزرگ رو گوشزد می کنه
نویسنده برای
نوشتن متن ها از مقاتل مختلف استفاده کرده و اون ها رو بازنویسی کرده چیز زیادی به
اصل ماجرا اضافه نشده و به نظر روایت مستندی از واقعه میده این ها همه همراه شدن
با اثر رو دلنشین میکنه.
ازین ها که بگذریم کتاب، کتاب تردید ها و حالات انسانی شخصیت ها نیز هست ...
گفت و گوی درونی، تردید ها، دلبستگی های این چند نفر حسابی خواننده را درگیر میکند. احتمالا با یکی دو تا همذات پنداری خواهیم کرد و دست اخر شاید به برخی که گسستند حق هم دادیم!