خدا رو نفی نمیکردم اما دلایل محکمی هم برای اثبات وجود خدا نداشتم به همین خاطر شروع کردم مطالعه اول از برهان های فلسفی شروع کردم و دلایل رد و قبول زیادی رو البته نه عمیق (بلکه بیشتر از ویکی پدیا، فهرست کتاب های فلسفی، پادکست ها و ... ) خوندم. این جست و جو حدودا سه سالی بود جسته گریخته انجام میشد. در اخر به نظرم برهان صدیقین و برهان انسلم محکم تر از بقیه اومدن برهان نظم برام جای سوال داشت به همین خاطر رفتم سراغ نظریه تکامل این مهم ترین رقیب برهان نظم، یه سری سلسله جلسات سروش در مورد برهان نظم رو گوش دادم که واقعا خیلی خوب بودن یه کارگاه مدرسه ازاد فکری در مورد تکامل رو هم شرکت کردم. در مجموع به نظرم تکامل نمیتونست به طور کلی برهان نظم رو رد کنه بلکه فقط درک ما از خلقت خدا و درک ما از کامل بودن خلقت خدا رو بالاتر میبرد.
اما ته همه ی این جستجو (که البته کامل و عمیق هم نبود و مدعی نیستم که خیلی جامع بوده باشه یا موضوعات رو به خوبی پیدا و درک کرده باشم) باز هم چیزی دلم رو قرص نمیکرد. مدت ها با خودم کلنجار رفتم تا به نظرم تواتر انبیا و وحدت مضمونی ادیان برام نقطه اتکای خیلی محکمی اومد. این که این همه پیامبر ها توی طول تاریخ اومدن و همه تقریبا یه حرف زدن و بعد ادیان هم (منظورم ادیان ابراهیمی هست) انقدر وحدت مضمون و احکام و ... دارن برام جالب بود. چطور ممکنه در این پهنه ی جغرافیایی نسبتا وسیع خاورمیانه توی این دوران طولانی مثلا 5 هزار سال چند نفر پیدا شوند و همه یه حرف بزنن؟
سراغ قران رفتم و مدتی میخوندم بلکه دلم محکم شه. اما نمیشد. تجربه ی جالبی بود و با تصورم فرق داشت یکی از این تفاوت ها این بود که مثلا چقدر قران با یهوی ها و مسیحی ها حرف میزنه (یک حجم بزرگی از سوره های اولیه قران) و مدام میگه نشانه هایی که پیشتون هست رو کتمان نکنید و ... اون دانشمندان یهود و نصاری که میدونن این همون پیامبر هست ایمان نیارند اینطور میشن و اونطور...
دوم اعجاز بود یا تحدی به این که مثل قران بیارند.
سوم دعوت دیگه ای داشت که من هنوز هم اصلا نمیفهممش. این که به ملکوت اسمان ها و زمین نگاه کنید به طبیعت نگاه کنید و این ها همه آیه هستند!
چهارم سرگذشت تمدن های قبلی بود اقوام پیامبرانی مثل نوح، صالح، هود و ... و حتی یکی دو جا در قران داریم که شما اعراب مگه بر ویرانه های این ها نمیگذرین؟
پنجم هم منطق در قران هست که بحث مفصلی هست و بعدا باید در موردش بنویسم ...
اما فکر میکردم هر کدام ازین ها که بررسی و حل میشدند ایمان میاوردم. توی نت کلی سرچ میکردم و نکات جالبی میدیدم ولی باز هم چیز دندان گیری نبود (تجربه ی خوبی بود که فهمیدم اصلا با گوگل کردن نمیشه جواب خیلی از سوالات رو پیدا کرد و ویکی پیدا جز چند مطلب کلی چیزی نداره) تا این که عید فطر مشهد این کتاب رو دیدم و یه جورایی شاید عیدی ام بود :) حتی وقتی خیلی اتفاقی این کتاب رو دیدم و ناشرش رو سمتش نرفتم (تجربه ی خوبی از کتاب های نشر جمکران ندارم) در نهایت گفتم ورق بزنم بد نیست ... این شد که همان روز صد و چهل پنجاه صفحه پشت سر هم خوندم و اصلا کتاب از دستم نمی افتاد انگار به کویر تشنه ای آب برسه. و بعد من که ذهن آشفته و پریشانی دارم و کمتر طولانی و مدون حرف میزنم یک ساعت و نیمی به باجناق (خودتون تصور کنین چقدر باید ادم سرذوق اومده باشه که برای باجناق وقت بزاره :)) توضیح دادم مطالبش رو
فارغ از جزئیات و مطالب خود کتاب که گاهی مو به تنم سیخ میکرد. نکته ی اصلی کتاب رو میخوام بگم من (حین همان جست و جوهای اینترنتی) تصورم این بود که یا قران داره ادعای الکی میکنه یا این که این نشانه ها از پیامبر ص توی کتاب های تورات و انجیل گم شده، تحریف شده یا ... اما با خوندن این کتاب فهمیدم خیلی ازین نشانه ها هنوز هستند مشکل در ترجمه از زبان آرامی یا سامی (اگر اشتباه نکنم) به یونانی و بعد ازون به رومی و بعد تازه ترجمه های انگلیسی معاصر هست. نویسنده کشیش مسیحی بوده و در واتیکان و چند جای جدی دیگه الهیات و ... خونده تسلط خیلی خوبی به زبان های ارامی، عبری، عربی و ... داره و اصلا ادعای اصلی مقالات این کتاب هم همین هست که در ترجمه های مکرر چطور تفسیر ها و محدودیت های زبانی مشکلاتی بوجود اورده. ریشه ی زبان عربی و عبری هر دو یک چیز هست و بعد ازین جاست که نویسنده با ارجاع به متن های کهن تر تورات و انجیل و مقایسه با نام پیامبر اسلام، اتفاقات تاریخی و ... مطالب تورات و انجیل و البته رویاهای انبیای پیشین ماجراهای پیش امده بعد بهثت رو تطبیق میده که خیلی جالبه.
اما نکته ای یادم رفت این بود که کتاب مجموعه مقالاتی هست که این کشیش برای یه نشریه (احتمالا با تعاریف امروز ما علمی پژوهشی) به زبان انگلیسی نوشته. متن مال حدود 90-120 سال پیش هست اما انقدر دقت نویسنده عالی هست که ادم فکر میکنه داره یه مقاله علمی میخونه. سر هر کلمه حداقل 5-6 تا فرضیه پیش میکشه و اینطور نیست که سرراست مطابق میل قبلی اش بگه این همان فلان کلمه در عربی هست بلکه خیلی با وسواس همه ی گزینه های رقیب و تفاسیر دیگه رو هم بررسی میکنه و این به ادم اطمینان میده که نویسنده با حقیقت جویی کتاب رو نوشته و نه از روی ایمان قلبی به حقانیت اسلام و مثلا یک کتاب ترویجی. ( با بدجنسی میتونم بگم شاید شبیه اغلب کتاب های نشر جمکران :)) حتی بعضی جاها ویراستار در پاورقی ایراداتی وارد میکنه که این تفسیر با تلقی مسلمان ها مغایرت داره یا ...
قسمتی از مقدمه ی ویراستار کتاب شامل شرح حالی از نویسنده:
«در میان آثاری که از دیرباز تا امروز به این موضوع پرداختهاند، کتاب محمد در کتاب مقدس (Muhammad In The Bible)، نوشته اسقف مسلمانشده ایرانی، استاد «عبدالاحد داود» (۱۲۴۶-۱۳۱۹ش)، یکی از آثار مهم، مرجع و اصلی این حوزه است. وی ر میان فرقه عیسویان کلدانی متحده بود. وی در سال ۱۸۶۷ در ارومیه (ایران) متولد شد؛ تحصیلات مقدماتی خود را در این شهر گذراند و بعدها در خارج از ایران به دریافت درجهٔ علمی بی. دی (لیسانس الهیات) مفتخر شد. مدت سه سال عضو فعال هیئت آموزشی میسیون اسقف اعظم کانتربوری در میان عیسویان آسوری (نسطوری) بود. در سال ۱۸۹۲ کاردینال وون او را به رم اعزام داشت و او در کالج تبلیغ فیده مدت ۳ سال به مطالعات و پژوهشهای فقهی و فلسفی مشغول بود و در سال ۱۸۹۵ رسماً به مقام قسیسی (کشیشی) کلیسای کاتولیک ارتقا یافت.
در سال ۱۹۰۳ بار دیگر به انگلستان رفت و به عضویت انجمن موحدین درآمد و در سال ۱۹۰۴ از سوی انجمن موحدین بریتانیایی و خارجی مأمور انجام فعالیتهای آموزشی و روشنگرانه در میان قوم خود شد ولی در هنگام بازگشت از انگلستان به ایران در استانبول توقف کرد و پس از چندین ملاقات و گفتوگو با علمای اسلام و مطالعات و تحقیقات قبلی رسماً به دین اسلام درآمد و نام عبد الاحد داوود را برای خود انتخاب کرد.
چنانچه از نتایج پژوهشها و آثارش آشکار است عبد الاحد به زبانهای عبری، آرامی (سریانی)، لاتین، یونانی، ارمنی و عربی تسلط داشته و به زبانهای فرانسه، انگلیسی، فارسی، ترکی و آرامی مقاله و کتاب نوشته است و در زمینه زبان و زبانشناسی به معنای اعم از نعمت و نبوغ خاصی برخوردار بوده.
او که اروپا را زیر پا گذارده، در واتیکان ردای اسقفی به تن کرده و میتوانسته به مقامات عالیتر کلیسایی نایل شود، پس از زیر و رو کردن کتب و رسالات عهود عتیق و جدید و پیشگوییهای انبیای سلف به حقانیت رسالت خاتم النبیین یعنی محمد ایمان آورده و مسلمان میشود.
پس از اسلام آوردن مجموعه مقالاتی را در مجله «Islamic review» مینوشته که نخستینبار در سنگاپور و مالزی آنها را به شکل کتاب چاپ کردهاند و در کتابی به نام محمد در تورات و انجیل، آن مقالات به زبان فارسی ترجمه شده.»